|
|
 |
از Storm تا Submarine |
 |
|
| تاریخ ارسال: 1396/8/16 | |
|
ادامه واژه آخر ترجمه نشده است
STORM SURGE – خیزاب طوفان
خیزاب طوفان واکنش اقیانوس به تغییرات فشار اتمسفری و بادهای شدید ایجاد شده توسط سیستم های آب و هوای سیکلونی می باشد که می تواند منجر به ترازهای سطح آب بالاتری از آن چه که توسط جزر و مدهای نجومی نرمال پیش بینی میگردد شود، که دوامی بین یک ساعت تا چهار روز دارد. اما به طور معمولی در حدود 6 الی 18 ساعت می باشد. خیزاب طوفان از فعالیت ترکیبی تنش برشی باد روی اقیانوس نتیجه می شود که دو حالت را پدید می آورد اول تولید باد که حرکت می کند و آب را در مقابل سواحل باد خیز[1] نگه می دارد (ایجاد باد) و تولید فشار که اثر عکس بارومتری تغییرات فشار اتمسفری که میانگین تراز سطح آب را به شکل افت فشار افزایش می دهد(ایجاد فشار) می باشد. ایجاد فشار، میانگین سطح آب را تا یک سانتی متر در هر یک هکتوپاسکال افت در فشار اتمسفری افزایش می دهد اما در مواردی که خیزاب طوفان خیلی زیاد است، ایجاد باد اهمیت بیشتری دارد. سرعت های باد، مسیر و موقعیت نسبی مرکز طوفان نسبت به ساحل، شیب فلات قاره و شکل خط ساحلی (به ویژه گسترش خلیج) همگی در تعیین اندازه خیزاب طوفان تأثیرگذار هستند. بزرگترین خیزاب طوفان از هوریکان ها[2] (در غیر این صورت شناخته شده توسط سیکلون ها یا تیفون های گرمسیری) نتیجه می شود و ترازهای آب بالاتر از 8 متر نیز گزارش شده است. طوفان های مهم در ارتفاعات بالاتر خیزاب طوفان در اندازه یک الی سه متری تولید می کنند، هر چند در فلات های قاره ای سطحی خیزاب طوفان بالا محتمل تر می باشد.
به طور کلی در نواحی ساحلی(پست) افزایش میانگین تراز آب به وسیله خیزاب طوفان می تواند منجر به آب گرفتگی زمین در محدوده ای وسیع شود، که اغلب با سیلاب ها و دیگر تأثیرات مرتبط با طوفان تقارن دارد. مهم ترین مناطق متأثر از آسیب به وسیله خیزاب طوفان، خلیج بنگال، سواحل جنوب شرقی ایالات متحده و ساحل شرقی چین می باشد. خیزاب طوفان در خلیج سطحی و قیفی شکل بنگال منجر به مرگ بیش از 100 هزار نفر در 4 منطقه از سال 1897 شد(Bao and Healy 2002)، با بدترین حادثه اتفاق افتاده در 1970که منجر به از دست رفتن تقریبا 300 هزار نفر شد. در ایالات متحده اگرچه خیزاب طوفان منجر به آب گرفتگی مناطق مهمی از زمین و هم چنین خسارت مالی شد، اما میزان مرگ و میر به علت وجود سیستم های هشداردهنده مناسب و زیرساخت های واکنش در برابر بلایا(مدیریت بحران) پایین بود. تلاش قابل ملاحظه ای در خصوص درک و مدل سازی خیزاب طوفان انجام شده است (Bode and Hardy 1997).
اثر خیزاب طوفان در صورتی که با دوره های جزر و مد نجومی بالا هم زمانی داشته باشد، می تواند تشدید گردد. علاوه بر این در خیزاب طوفان سواحل باز به صورت معمولی همراه با استقرار امواج افزایش یافته و ایجاد حرکت های موجی طویل مدت در ناحیه خیزاب کنار دریا همراه می باشد. افزایش تراز سطح آب در ساحل اجازه می دهد که موج های طوفانی بیشتر به زمین های داخلی نفوذ کند، منجر به فرسایش های ساحلی بارز می گردد.
References
Bao, C. and Healy, T. (2002) Typhoon storm surge and some effects on muddy coasts, in T. Healy, Y. Wang and J.-A. Healy (eds) Muddy Coasts of the World: Processes, Deposits and Function, 263–278, Amsterdam: Elsevier Science.
Bode, L. and Hardy, T.A. (1997) Progress and recent developments in storm surge modeling, Journal of Hydraulic Engineering 123(4), 315–331.
SEE ALSO: continental shelf; overwashing; wave
KEVIN PARNELL (مترجم: فاطمه کرامتی)
STRANDFLAT - جلگه ساحلی
واژه " جلگه ساحلی" نامی است که برای زمین پست و دریای کم عمق در امتداد ساحل غربی نروژ و نیز سواحلی که در امتداد قطب شمال و مناطق قطب جنوب، توسط پهنه های یخی در طول عصر یخ کواترنر پوشیده شدند، بکار میرود. علاوه بر سواحل غربی نروژ که جلگه ساحلی تقریبا به شکل پیوسته میباشد، این سطوح در مناطقی مانند جزایر جنوبی شتلند، آلاسکا و غرب اسکاتلند دیده میشود. اغلب به نظر می رسد مناطق پست جلگه ساحلی پلاتفرم های سنگی ساحلی است که توسط سیستم یخچالی شکل گرفته و گاهی اوقات 80 کیلومتر عرض داشته و در پشت آنها صخره های مرتفع قرار دارد. با این حال، به طور کلی این پلاتفرم های ساحلی ناهمواری های محلی قابل توجهی را نشان میدهد بنابراین تشخیص ارتفاع دقیق هر قسمت از پلاتفرم دشوار میباشد. جلگه ساحلی برای اولین بار توسط ریاش(1894) Reusch(1894) توصیف شد در حالیکه منشاء های احتمالی آن برای اولین بار به تفصیل توسط نانسن،([3]192) مشخص گردید.(1922)
فرآیندهای مختلف تشکیل جلگه ساحلی توسط لارسن و هولتیدال (1985) Larsen and Holtedahl (1985) به طور مختصر بیان شد و شامل سایش دریایی، هوازدگی در خارج از آب، فرسایش یخچالی، متلاشی شدن ناشی از یخبندان و فرسایش ساحلی در آب و هوای سرد میباشد.
لارسن و هولتیدال پیشنهادکرده اند که جلگه ساحلی در درجه اول ناشی از فرسایش یخ- دریایی و یخ شکافتگی در طول کواترنر بوده که بعداً بیشتر سطوح توسط فرآیندهای فرسایشی دریایی و یخچالی بعدی تغییر پیدا کرد. آنها همچنین خاطر نشان میسازند که سطوح جلگه ساحلی نوروژ در اثر ایزوستازیک-یخچالی کج شده است و بنابراین احتمالاً در دوره های یخچالی کواترنر ایجاد شده است تا در دوره های بین یخچالی معتدل .
تعیین سن دقییق سطوح مختلف جلگه ساحلی در سرتاسر دنیا مشکل است، بااینحال پیشرفت های اخیر در تکنیک های تعیین سن ایزوتوپ های کیهانی راهی برای تعیین سن هر سطح سنگی فراهم میکند. با در نظر گرفتن ترکیب ایزوتوپی اکسیژن دریائی و تغییرات ایزوستاتیکی یخچالی در مناطقی که زیر سلطه پهنه های یخی کواترنری را متاثر کرده حاکی از این است که موقعیت سطح نسبی آب دریا در هر محل بعید است که برای یک دوره زمانی قابل ملاحظه ثابت باقی مانده باشد( یقیناً در حدود بیشتر از 10000 سال). بنابراین، به این نتیجه میرسیم، که هر سطح جلگه ساحلی خاص که توسط فرایندهای ساحلی اقلیم سرد ایجاد شده باید در کواترنری به کرات تحت سلطه یخهای پهنه ای و عصرهای سرد بین یخچالی قرار گرفته باشد.
References
Larsen, E. and Holtedahl, H. (1985) The Norwegian strandflat: a reconsideration of its age and origin, Norsk Geologiske Tidsskrift 65, 247–254.
Nansen, F. (1922) The strandflat and isostasy,Videnskapelkapets Skrifter 1. Math.-Naturw. Kl.(Kristiana), 11.
Reusch, H. (1894) Strandfladen et nyt traek I Norges geografi, Norges Geologiske Underssokelse 14, 1–14.
ALASTAIR G. DAWSON (مترجم: سمیه ذهاب ناظوری)
STREAM ORDERING - رده بندی آبراهه ها
رده بندی آبراهه ها روشی برای مشخص کردن اجزاء تششکیل دهنده یک شبکه زهکشی میباشد. رده بندی میتواند از خروجی[4] شروع شود و به سمت بالادست[5] پیش برود یا اینکه از فراز آب شروع و به سمت پایاب حرکت کند. سیستم های رده بندی که به سمت پایاب حرکت میکند موفق ترین سیستم ها میباشد. سیستم هایی که به سمت فراز آب میرود نیازمند یکسری تصمیمات برای تعیین آبراهه اصلی از میان آبراهه های فراز آب میباشد. هورتن(1935،1945) 1945)، Horton (1932 سیستم رتبه بندی زیر را ارائه داد:
الف) مجاری ای که از یک محل سرچشمه گرفتهو هیچ گونه شاخه ای ندارند به عنوان آبراهه های رتبه اول تعیین میشوند؛
ب)زمانیکه دو آبراهه با رتبه x بهم بپیوندند، آبراهه با رتبه x+1 ساخته میشود؛
ج) زمانیکه دو آبراهه غیر هم رتبه بهم بپیوندند، رتبه خطی آبراهه درست در پائین دست محل اتصال رتبه آبراهه بزرگتر خواهد بود؛
د) وقتی که بالاترین رتبه آبراهه ای (n) تعیین شد، بخش های بالادست آن در تمام مسیر تا سرمنشاء دارای همان رتبه خواهد بود(n) .به همین نحو، بخش های آبراهه با رتبه(n-1) به سمت منشاء خود توسعه می یابد و به همین منوال.
این سیستم پیچیده( اول خروجی و سپس بالادست) به طور ذهنی ثبت شده است و بنابراین استرالر (1952، 1957) Strahler (1952, 1957) طرح هورتن را با حذف مرحله (د ) بازنگری کرد. این سیستم معروف استرالر ( یا سیستم رتبه بندی هورتن- استرالر) در هیدروژئومورفولوژی بسیار کاربرد دارد.
سیستم سوم رتبه بندی قدرت لینک ارائه شده توسط شرو(1966) Shreve (1966) میباشد. آبراهه ها یا اتصالهای مبداء دارای بزرگی 1 هستند. در یک شاخه دو انشعابی، شاخه منتج دارای رتبه حاصل از جمع دو انشعاب بالادست میباشد. بنابراین بزرگی هر اتصال مساوی با تعداد شاخه هایی میباشد که به آن اتصال زهکشی میشود.
بر اساس دیدگاه شرو، اساس تئوریکی سیستم رتبه بندی به حوضه رودخانه به عنوان یک ساختار توپولوژیکی تصادفی استوار است. واژگان بکار رفته شامل: گره دورترین خروجی در پایاب است، منشاهای n دورترین نقاط در فراز آب و n-1 اتصالات میباشد. اتصالات در حواشی شبکه هستند، اتصالات خارجی از منبع ناشی میشود؛ اتصالات داخلی از نقاط اتصال ناشی میشود. یک شبکه با n منشاء دارای 2n-1 اتصال است، n اتصال خارجی و n-1 اتصال داخلی است.
مهمترین ابزار اندازه گیری که هورتن شناسایی کرد شامل رتبه بندی آبراهه ها بود. این ایده از Gravelius(1914) مهندس هیدرولیک آلمانی گرفته شد. چورلی(1995) به دو نتیجه مهم رتبه بندی هورتن اشاره میکند: (الف) به تحلیل بر اساس شناسایی حوضه های زهکشی مجزا استوار است.
بنابراین در حالت دوم به عنوان خروجی منطقی، واحدهای توپوگرافی به روشنی تعریف شده است که وضعیت زمین ریختی با رتبه بیان شده و مقایسه هندسی یک مکان با مکان دیگر را ممکن میسازد، و (ب) این روش برای اشکال حوضه زهکشی سلسله مراتبی تودرتو تولید شده، که هر کدام می تواند به عنوان سیستم فیزیکی باز در ورودی از بارش و خروجی از تخلیه و بار رسوب ملاحظه شوند. نتیجه فرعی سومی میتواند به لیست چورلی اضافه شود.کاربرد فزاینده تحلیل آماری تعدیل شده، برای تجزیه و تحلیل مشکلات ژئومورفولوژیکی حوضه با استفاده از رتبه بندی کانال ها تسهیل شد.
شاید مهم ترین موضوع، مفهوم تراکم زهکشی، که مهمترین شاخص ژئومورفولوژیکی در مدرسه ژئومورفولوژی کمی کلمبیا باشد که با استفاده از رتبه بندی آبراهه ها ارائه شد.
Melton (1957) به بررسی رابطه بین تراکم زهکشی و فراوانی آبراهه ها پرداخت، همچنین نسبت این دو به عنوان یک اندازه گیری کامل که بوسیله آن یک سیستم کانال محیط کلی حوضه را پر می کند و به عنوان یک شاخص تکاملی حوضه زهکشی میباشد.
همچنین، رتبه بندی هورتن قانون نسبت اجزاء شبکه زهکشی را بوجود آورد. روابط بین رتبه جریان و (الف) تعداد جریان با رتبه معین؛ (ب) متوسط طول جریان هر رتبه؛ (ج) طول کل جریان در هر رتبه؛ (د) محیط حوضه هر رتبه؛ و( ﻫ) متوسط شیب جریان هر رتبه. هر یک از قوانین هورتن یک نسبت میباشد( برای مثال، نسبت انشعاب از قانون اول) و این نسبت ها
در جایی که کنترل های زمین شناسی دیفرانسیل مهم وجود داشته باشد، دامنه کاملاً محدودی دارد. قوانین هورتون مجموعه ای از روش های توپولوژیکی و ژئومتریکی برای تجزیه و تحلیل زمین های متاثر از فرایند رودخانه ای ارائه میدهد. متعاقبا بسیاری از مطالعات ژئومورفولوژیک بر اساس سیستم های رتبه بندی جریان استوار است.
References
Chorley, R.J. (1995) Classics in physical geography revisited: Horton, R.E., 1945, Progress in Physical Geography 19, 533–554.
Gravelius, H. (1914) Flusskunde, Berlin: Goschensche Verlagshandlung.
Horton, R.E. (1932) Drainage basin characteristics,American Geophysical :union: Transactions 13,350–361.
——(1945) Erosional development of streams and their drainage basins: hydrophysical approach to quantitative morphology, Geological Society of America Bulletin 56, 275–370.
Melton, M.A. (1957) An analysis of the relations among elements of climate, surface properties and geomorphology, Office of Naval Research Project NR 389–042, Technical Report 11, New York: Columbia University Press.
Shreve, R.L. (1966) Statistical law of stream numbers, Journal of Geology 74, 17–37.
Strahler, A.N. (1952) Hypsometric (area-altitude) analysis of erosional topography, Geological Society of America Bulletin 63, 1,117–1,142.
——(1957) Quantitative analysis of watershed geomorphology, American Geophysical :union: Transactions 38, 912–920.
SEE ALSO: allometry; drainage density; dynamic geomorphology
OLAV SLAYMAKER (مترجم: سمیه ذهاب ناظوری)
STREAM POWER - قدرت جریان
قدرت نرخ انجام کار است(نیرو× فاصله) و به وات که ژول بر ثانیه (J s -1) است بیان میشود. قدرت جریان نرخی است که جریان میتواند، به ویژه در حمل رسوب عمل کند، و معمولا در بازه مشخصی از کانال اندازه گیری میشود. نرخ انرژِی مصرف شده در آب روان را بیان کرده و همچنین، موضوع پایه ای در محیط فیزیکی عرضه میکند (Gregory 1987).
در هیدرولیک و فرآیندهای رودخانه ای، برای تجزیه و تحلیل فرآیندها از متغیرهای متعددی استفاده میشود، در حالیکه بیان انرژی مصرفی به عنوان قدرت جریان یک دستاورد بنیادی محسوب میگردد. انرژی پتانسیلی که آب در یک مکان خاص داراست، متناسب با ارتفاع آن از سطح پایه بوده که می تواند سطح دریا یا سطح دریاچه باشد؛ این انرژی پتانسیل هنگامیکه جریان آب تحت تاثیر گرانش در سراشیبی جریان میبابد به انرژی جنبشی تبدیل میشود.
سه جنبه مهم قدرت جریان شامل: چگونه استخراج شده، چه چیزی آن را کنترل میکند، و چگونه استفاده و کاربردی شده، میباشد. قدرت جریان (ω) اولین بار توسط (Bagnold 1960) به عنوان محصول چگالی سیال (ρ)، تخلیه (Q)، شتاب گرانش (g) و شیب (s) در قالب زیرارائه شد:
Qgs ρ =ω
البته این اصطلاح برای قدرت می تواند برای هر مایعی اعمال شود، و بگنولد رویکرد مشابهی در رابطه با حرکت باد بالای سطح زمین بکار برد. تعریف بگنولد (1960) متعاقباً در محاسبه نرخ انتقال رسوب (بگنولد،1977) در نتیجه مقدار انرژی مصرفی در هر واحد سطح بستر بکار رفت. چنین واحد قدرت جریان را می توان در واحد عرض (W) و یا بستر اینگونه بدست آورد: /w Qgs ρ =ω
که، به دلیل اینکه wdv = Q، به= ρgdvsω ساده شده است، بنابراین عمق (d) و سرعت (v) میباشد، و اغلب به عنوان قدرت خاص بیان میشود. قدرت جریان ژول بر ثانیه (J s -1)میباشد(Watts) و قدرت جریان واحد بر اساس متر مربع( J s -2s-1 یا -2 Wm) بیان میشود. قدرت جریان واحد برای هر بازه طولی کانال یا هر واحد سطحی کانال بیان میشود، و هنگامیکه نتایج مناطق مختلف مقایسه میشود، افتراق بین نتایج به دست آمده توسط چند روش مهم میباشد.
محدوده ارزش قدرت جریان ω از کمتر از Wm-2 در جریان جویبارها تا >12000Wm-2 در جریانات سیل رودخانه ای در هند، تا 18582Wm-2 برای سیلابهای بزرگ ناگهانی،و تاWm-2 3×105 برای سیل میسولا( Missoula)
(Baker and Costa 1987)بزرگترین تخلیه آب شناخته شده روی زمین در در کواترنری.
کنترل کننده های قدرت جریان را میتوان از طریق اجزاء آن، جایی که g ثابت میباشد و ρ، Q وs متغییر هستند، استنتاج کرد.در طول یک کانال مجزا، ممکن است شیب به سمت پایاب بیشتر شده، درحالیکه تخلیه افزایش مییابد، و ممکن است تغییرات مهمی در کیفیت آب و انتقال رسوب اتفاق بیفتد که مقدار ρ را متاثر میسازد.
در طول یک واحد رودخانه، قدرت جریان در قطعات وسط برخی حوضه ها تمایل به حداکثر دارد؛ بخش های پائینی علیا، جائیکه در آن تخلیه نسبتا کم، و بخش های پائینی سفلی، که در آن شیب رودخانه پایین ترین مقدار را داراست. قدرت جریان را می توان برای محاسبه تخلیه در کانال در هر زمان خاص و یا برای براورد ظرفیت جریان کانال و یا برای برخی از مقادیر جریان سیل محاسبه کرد؛ الگوی توزیع قدرت جریان در پایین دره ممکن است تا اندازه ای در هر وضعیتی متفاوت باشد.
در حال حاضر جنبه های کاربردی قدرت جریان به بسیاری از جنبه های تجزیه و تحلیل سیستم رودخانه میپردازد. مفیدترین کاربردها در رابطه با انتقال رسوب، استفاده از قدرت جریان به جای تخلیه جریان، سرعت و یا تنش برشی بستر در ارتباط با حرکت و حمل و نقل رسوب، به ویژه بار بستر میباشد (به عنوان مثال آلن 1977). (e.g. Allen 1977) مسلما این رویکرد ژئومورفولوژیکی تر از استفاده از پارامترهای هیدرولوژیکی است.
به طور کلی به عنوان وسیله ای برای در نظر گرفتن کارایی انتقال رسوب؛ با مقایسه قدرت مورد نیاز برای حمل و نقل رسوبات در طول بازه خاص با قدرت در دسترس، استفاده شده است، قدرت بحرانی[6] به عنوان قدرتی که برای حمل و نقل رسوبات ناحیه کافیست، تعریف میشود (بول 1979، 1991). (Bull 1979, 1991). علاقه به اهمیت سیلاب های بزرگ به برآورد قدرت سیل، از جمله پالئو سیلاب ها منجر گردید (بیکر و کوستا 1987)، (Baker and Costa 1987), و یک آستانه برای اصلاح ناگهانی[7] کانال و یا چشم انداز رودخانه ای به عنوان یک قدرت واحد جریان پیشنهاد شده است 300Wm_2 (Magilligan 1992)..
تغییرات در واحد قدرت جریان در امتداد یک کانال رودخانه برای توضیح الگوهای توالی پله –حوضچه برای تعیین نوع شکل بستر برای اندازه رسوب خاص ؛ در ارتباط با هندسه هیدرولیک کانال ؛و برای توضیح الگوهای کانال رودخانه استفاده شده است. چنین الگوهایی با توجه به مقدار و اندازه بار بستر و قدرت جریان طبقه بندی شده اند (Schumm 1981) و سینوسیته کانال به قدرت جریان مرتبط میباشد (Schumm 1977) . سه نوع عمده دشت سیلابی (Nanson and Croke 1992) با توجه به مقدار قدرت جریان متفاوت اند، از جمله انرژی بالا (ω> 300Wm_2)، انرژی متوسط( (10<ω< 300Wm_2، و انرژی کم ) (ω< 10Wm_2، همچنین تغییرات قدرت جریان به الگوی پروفیل طولی رودخانه مربوط است.
همه این موارد در ارتباط با قدرت جریان را می توان به جنبه های مورفولوژی کانال مربوط دانست، نشانگر چگونگی شناخت تغییرات مکانی قدرت جریان است که می تواند پایه ای برای برنامه های مفید باشد. در مورد رودخانه های بریتانیا، فرگوسن (1981) دامنه هزار برابری در ارزش های قدرت خاص با تمایز روشن بین مقادیر 100 و 1،000Wm -2 در حداکثر رواناب، مناطق شیب تند غرب، در تضاد با ارزش بین 1 و 10 Wm -2 در شیب کم، مناطق حداقل رواناب جنوب و شرق نشان داد. روابط با مورفولوژی کانال و تغییرات مکانی آن می تواند به ارائه تعاریفی برای الگوی پروفایل های طولی و یا الگوهای کانال، به عنوان مثال، با در نظر گرفتن تغییرات قدرت در پایین دست با حداقل واحد قدرت جریان، یا بین تساوی و به حداقل رسیدن قدرت استفاده شود.
تغییرات در قدرت همچنین می تواند در مدیریت مسائل رودخانه مفید باشد، تجزیه و تحلیل تنظیمات پایین دست کانال بواسطه اقدامات مجرا سازی رودخانه (Brookes 1987)؛ در این مورد رابطه بین تخلیه ارتفاع لبریزی در واحد عرض و شیب آب با توجه به خطوط برابر قدرت جریان خاص تقسیم شده اند، نشان می دهد که سایت های فرسایش یافته بود در محدوده قدرت خاص Wm-2 500-25 جائی که که سایت های باقی مانده بدون تغییر، قدرت خاص بین حال 1 و 35 Wm-2
دارا هستند.
این نمونه ها می تواند اساس دستورالعمل های عمومی برای مدیران رودخانه باشد،بطوری که قدرت جریان در واحد سطح به عنوان یک معیار برای پایداری در پروژه های بازسازی جریان است که بوسیله آن طبقه بندی ساده ای برای بازسازی رودخانه (Brookes and Sear 1996) با استفاده از نسبت بین قدرت جریان و فرسایش پذیری بستر توسعه یافته است.
در دانمارک، کانال های مسطح شده ،به طور طبیعی تمایل به بازیابی در بالای آستانه قدرت جریان Wm -2 35 دارند و کانال های با انرژی بسیار بالا تمام یا بخشی از سینوسیته اصلی خود را بازمی یابند، به طوریکه به راحتی می توان آستانه را برای دیگر محیط های رودخانهای توسعه داد. بنابراین، انواع تنظیمات کانال رودخانه در ارتباط با آستانه قدرت جریان میباشند(Brookes 1990)، و نشان می دهد که چگونه تغییرات زمانی قدرت جریان را می توان برای درک تغییرات زمانی بکار برد. یک مطالعه از سیستم آبکند در بخش شمالی کوه های هنری[8] در جنوب مرکزی ایالت یوتا(Graf 1983) نشان داد که، در حالی که قدرت جریان در طول یک دوره رسوبگذاری، که قبل از1896 رخ داده است، هنگامی که کانال ها کوچک و مآندری بودند، در جهت پایین دست کاهش می یابد، پس از 1896 مجموع قدرت جریان درجهت پایین دست افزایش داشت، به این دلیل که کانال ها دارای آبکندهایی درکف بودند، که تخلیه را محدود و منجر به فرسایش کانال و حداکثر ظرفیت رسوب میشد. با این حال، در سال 1980، نرخ تغییر قدرت کل در پایین دست بین شرایط رسوبی دهه 1890 و شرایط فرسایشی 1909 بود، با رسوبگذاری در کوچکترین و بزرگترین کانال ها بجز مناطق میانی حوضه همراه بود . همچنین قدرت جریان می تواند به عنوان یک موضوع برای تجزیه و تحلیل ژئومورفولوژی رودخانه ای در مناطق شهری بکار رود(Rhoads 1994) و اگر چه مقادیرآن همیشه به آسانی قابل محاسبه نمیباشند، همچنان یک متغیر بسیار مهم در ژئومورفولوژی رودخانه ای باقی میماند.
References
Allen, J.R.L. (1977) Changeable rivers: some aspects of their mechanics and sedimentation. in K.J. Gregory (ed.) River Channel Changes, 15–45, Chichester: Wiley.
Bagnold, R.A. (1960) Sediment discharge and stream power: a preliminary announcement, US Geological Survey Circular 421.
——(1977) Bedload transport by natural rivers, Water Resources Research 13, 303–312.
Baker, V.R. and Costa, J.E. (1987) Flood power, inL. Mayer and D. Nash (eds) Catastrophic Flooding, 1–21, Boston: Allen and Unwin.
Brookes, A. (1987) River channel adjustments downstream from channelization works in England and Wales, Earth Surface Processes and Landforms 12, 337–351.
——(1990) Restoration and enhancement of engineered river channels: some European experiences, Regulated Rivers: Research and Management 5, 45–56.
Brookes, A. and Sear, D.A. (1996) Geomorphological principles for restoring channels, in A. Brookes and F.D. Shields (eds) River Channel Restoration. Guiding Principles for Sustainable Projects, 75–101, Chichester: Wiley.
Bull, W.B. (1979) Threshold of critical power in streams, Geological Society of America Bulletin 90, 453–464.
——(1991) Geomorphic Responses to Climatic Change, Oxford: Oxford University Press.
Ferguson, R.I. (1981) Channel forms and channel changes, in J. Lewin (ed.) British Rivers, 90–125, London: George Allen and Unwin.
Graf, W.L. (1983) Downstream changes in stream power in the Henry Mountains, Utah, Annals of the Association of American Geographers 73, 373–387.
Gregory, K.J. (1987) The power of nature-energetics in physical geography, in K.J. Gregory (ed.) Energetics
of Physical Environment. Energetic Approaches to Physical Geography, 1–31, Chichester: Wiley.
Magilligan, F.J. (1992) Thresholds and the spatial variability of stream power during extreme floods, Geomorphology 5, 373–390.
Nanson, G.C. and Croke, J.C. (1992) A genetic classification of floodplains, Geomorphology 4, 459–486.
Rhoads, B.W. (1994) Stream power: a unifying theme for urban fluvial geomorphology, in E.E. Herricks (ed.) Urban Runoff and Receiving Systems: An Interdisciplinary Analysis of Impact, Monitoring and Management, Proceedings of the Engineering
Foundation Conference, Mt Crested Butte, Colorado, 4–9 August, 1991, 84, 91–101.
Schumm, S.A. (1977) The Fluvial System, New York: Wiley.
——(1981) Evolution and response of the fluvial system, sedimentologic implications, Society of Economic Palaeontologists and Mineralogists Special Publication 31, 19–29.
KENNETH GREGORY (مترجم: سمیه ذهاب ناظوری)
STREAM RESTORATION - احیاء مجاری
احیاء مجاری، تغییر ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی سیستم تا رسیدن به شرایط طبیعی پیشین است، یا شرایطی که توسط انسان برهم زده نشده است. یک تعریف عمومی در باره تجدید آبراهه , اعاده [9] ساختار و عملکرد اکوسیستم آبراهه، است(National Research Council 1992: 17). در کل، تجدید زیست محیطی به بازیابی اکوسیستمی که تنزل یافته، آسیب دیده یا منهدم شده کمک میکند و خط سیر تاریخی آن را اعاده میکند (SER 2002).
شرایط دیگر استفاده از احیاء مجاری شامل، احیا، بازسازی، کاهش، و 'ایجاد' توابع و ارزش های جدید میباشد. بازسازی کانال شامل یک ساختار زیست محیطی جدید است به طوری که گیاهان و جانوران مطلوب می توانند برگردند. آبراهه های بازسازی یا اصلاح مجدد شده در توابع و ارزش هایی بازگشت میکنند، که در درجه اول برای خدمت به هدف انسان است(به عنوان مثال کنترل سیل، منابع آب، پایداری زمین). اکثر پروژه های بازسازی جریان در واقع بازسازی جزئی هستند. بازگرداندن تمام توابع و ارزش های اصلی جریان بسیار دشوار است.
آبراهه های بازسازی شده که از طریق لوله کانال کشی شده اند به عنوان " روشنایی روز[10] " شناخته میشوند. بسیاری از آبراهه های شهری (نگاه کنید به ژئومورفولوژی شهری) که سنگفرش شده یا با سنگ های بزرگ پوشیده شده اند، به حمل سریع تر و مانع فرسایش آبی میشوند. تلاش برای بازیابی این آبراهه ها پیچیده میباشد و نیازمند نیروی کار زیاد، برنامه ریزی طولانی و هزینه زیاد است (عکس 131).
 | | |