|
|
|
 |
از Mechanics تا Mining |
 |
|
| تاریخ ارسال: 1396/8/14 | |
|
-MECHANICS OF GEOLOGICAL MATERIALS مکانیک مواد زمین شناختی
قوانین مربوط حرکت نیوتون، اساس و پایه علم مکانیک را بوجود آورده است. مکانیک مواد زمین شناختی بیشتر شامل رشته خاصی از مکانیک است که مکانیک پیوستار نامیده میشود. در مکانیک پیوستار از همان قوانینی که در حرکت اجرام مجزا و غیر وابسته مانند سیارات و توپهای بیلیارد حاکم است، استفاده میگردد. در مکانیک پیوستار به تغییر شکل داخلی اجرامی که نمی توانند به عنوان اقلام مجزا بررسی گردند نیز پرداخته میشود.
نمونه های آشنای ژئومرفولوژی اجرامی که قابل تغییر شکل هستند و میتوان با استفاده از مکانیک پیوستار آنها را تجزیه و تحلیل کرد شامل آبهای جاری در رودخانهها و خاکهای در حال حرکت بطرف پائین شیبها هستند. در زمان بررسی چنین اجرامی فرض اصلی بر آنست که اجزای تشکیل دهنده ماهیت آنها (مثل مولکولهای آب و ذرات خاک) از نظر پدیده قابل روئیت بودن، بسیار کوچک هستند. جریان آب یا حرکت ذرات خاک در شیبها دارای تبادل گشتاور میان میلیاردها مولکول آب یا ذرات خاک است و بنابراین امکان ندارد که حرکات جداگانه و منفرد مولکولها و ذرات را به منظور بررسی و پیش بینی حرکت عملکرد کل مجموعه توسط آنها تجزیه و تحلیل نمود. روش منطقی تجزیه و تحلیل عملکرد مجموعه ذرات خاک و مولکولهای آب، بررسی آنها بعنوان یک مجموعه واحد تغییر شکل ناپذیر و یا پیوستار میباشد.
منابع علمی جالب زیادی درباره معرفی مکانیک پیوستار تهیه شده است. نمونههای آن شامل رسالات دقیق ریاضی(Malvern 1997) و کتابهای مقدماتی به منظور ارائه به محققین علاقمند به علوم زمین (Wilcock 1994 Middleton and ) میباشند. کتابی که غالبا نادیده گرفته شده ولی دارای اطلاعات بسیار زیاد است و کتاب کوچک اصیل و کلاسیکی است که توسط جاگر در سال 1971 نوشته شده است.
قوانین حفاظت پیوستار (Continuum conservation laws)
اصول بنیادی مکانیک پیوستار زمین شناختی شامل حفاظت جرم، گشتاور و انرژی میباشد. گرچه حفاظت از هر دوی گشتاور و انرژی در هر موقعیت زمین شناختی بکار برده میشود، ولی حفاظت گشتاور بطور کلی اصل مفیدتری میباشد زیرا گشتاور یک بردار کمی است و شامل اطلاعاتی درباره جهت حرکت میباشد درصورتیکه انرژی یک ابزار اندازهگیری میباشد. در هر صورت اگر اثرات گرمائی و یا تغییرات حالت (مثل ذوب شدن یخ و یا تشکیل یخ) مهم باشند، حفاظت از انرژی هم باید بطور صریح علاوه بر حفاظت از گشتاور و ماده در نظر گرفته شوند.در مبحث زیر فرض بر آنست که اثرات گرمائی قابل اغماض هستند و تاکید کامل بر عملکرد سازکارهائی است که فقط با حفاظت گشتاور و توده جرم انجام میگیرد.
معادلات اساسی، حفاظت توده جرم و گشتاور، عملکرد را در چهار بعد (فضا و زمان) توضیح میدهد و آنها را بدون توجه به ترکیب یا حالت (جامد، مایع یا گاز) برای هر توده جرم پیوستار و زنجیره ای بکار میبرد. معادلات را میتوان با نماد بردار ریاضی بصورت زیر نوشت :
حفاظت جرم : ∂ρ/∂t + ∇ .ρv = 0
شدت موضعی افزایش جرم + شدت انتشار جرم بعلت تغییر شکل =0
حفاظت گشتاور : ρ ∂v/∂t + ρv∇ . v
شدت موضعی گشتاور + شدت انتشار گشتاور بعلت تغییر شکل = نیروی اعمال شده بوسیله گرانش + نیروی واکنش داخلی (تنش)
در این معادلات، متغیرهای وابسته شامل ρ دانسیته موضعی در اجرام پیوستار و ν بردار سرعت موضعی هستند که میتواند بعنوان کارکرد وضعیت تغییر کند وt زمان میباشد. در بسیاری از پدیده های ژئومرفولوژیک تنها نیروی محرک "نیروی جرم" به واسطه شتاب گرانشی (g) میباشد. در صورت لزوم هم میتوان نیروهای تحمیلی بیشتری در نظر گرفت.
آخرین کمیت در معادله حفاظت از گشتاور، تنش T یعنی نیروهای واکنشی (بر واحد سطح) در یک جرم تغییر شکل پذیر است که در نتیجه برخورد بین نیروی محرک و شتاب های موضعی ایجاد میشود.بر خلاف اجرام سخت، که در آنها کنش و واکنش بعلت نیروی محرکه گرانشی و شتاب میباشد و میتوان از قانون دوم نیوتون در آنها استفاده کرد، اجرام تغییر شکل پذیر و پیوستار میتوانند با تولید تنشهای داخلی با نیروهای خارجی واکنش داشته باشند. بنابراین مسئله تنش در مکانیک پیوستار کلیدی و مهم است و تمام محققین ژئومرفولوژی طببیعی باید به آن آشنائی و تسلط داشته باشند. بطورکلی تنش یک کمیت تانسور درجه 2 است (با ماتریس 3×3 ریاضی نشان داده می شود) و کشنده تنش یک متقارن[1] است که نیاز به معادله گشتاور زاویه دار جداگانه ای را علاوه بر معادله گشتاور خطی فوق الذکر را از بین میبرد.منابع آموزشی بسیاری در رابطه با تنش و کشنده درباره متون علوم زمین شناسی نوشته و وجود دارند و یکی از آنها نوشته مینز در سال 1976 است.
یکی از شکلهای مهم و عمومی تنش بنام "ابهام ایستا"[2] است. چنین شرایطی حکم میکند که حتی اگر یک ماده پیوستار بی حرکت باشد و معادله گشتاور فوق به شکل ρg + ∇.T = 0 کاهش یابد، تنش ها را نمیتوان بدون مشخص کردن یک "معادله وضع شده ساختاری" که مکانیسم تولید فشار را بصورت مختصر نشان میدهد، محاسبه کرد. تنها تجزیه و تحلیلهای مکانیسمی که در آنها میتوان ابهام ایستائی و نیاز به معادلات ساختاری را در نظر نگرفت، تجزیه و تحلیل هائی هستند که در آنها فرض شده تنش فقط در یک جهت تغییر میکند. این تجزیه تحلیل های "یک بعدی" گرچه برای ایجاد آگاهی و بینش مناسب است اما به ندرت برای مدلهای دقیق پدیده های ژئومرفولوژیکی چند بعدی مناسب هستند.
معادلات ساختاری و علم جریان و تغییر شکل مواد(Constitutive equations and rheology)
دو شاخه اصلی مکانیسم پیوستار (مکانیسم مواد جامد و مکانیسم مواد سیال) از طریق بررسی مکانیسمهای مختلف که در آنها مواد جامد و مواد سیال (مایعات و گازها) ایجاد تنش میکنند، پدید آمده است. در مکانیک مواد جامد، بررسی اصلی این بوده است که در آنها برای تغییر شکل های خیلی کم، تنش متناسب با بزرگی تغییر شکل (یا بطور دقیق متناسب با بزرگی کشش که ممکن است با تغییر شکل با جزئی ظریف فرق داشته باشد) میباشد.برای اولین بار رابرت هوک (1703-1635) بررسیهای کمی انجام و اطلاعات با عدد و رقم نشان داده شده و منجر به ایجاد یک تئوری کشسانی خطی یا کشسانی هوک شده است. یک اصل کلیدی مشابه آن نیز توسط ایزاک نیوتون (1727-1642) ارائه شده و آن اصل این بوده که سیالات طوری تغییر شکل میدهند که تنش کاملا متناسب با مقدار تغییر شکل باشد و در نتیجه با آزمایشات تائید شده، این اصل به تئوری خطی (یا نیوتونی) جریان سیالات ویسکوز و گرانروی منجر شد.
معادلاتی که ارتباط اثر تنش برتغییر شکل را بیان میکنند، معادلات ساختاری مینامند زیرا این معادلات چگونگی تغییر مواد تشکیل دهنده جرم (علم سیلان شناسی) بر اثر نیروهای واکنشی داخلی که ایجاد تنش ایجاد میکنند را بیان میکند. عملا معادلات ساختاری، مثل مدلهای رئولوژی، جایگزینی برای تبادل گشتاوری، که در مقیاسهای خیلی کوچک اتفاق می افتند و نمیتوان با مشاهده آنها را بررسی کرد (مثل مشاهده عینی گشتاوری برخورد مولکولهای آب در یک جوی آب)، میباشند.
معادلات ساختاری برای مواد جامد کشسان خطی و سیالات ویسکوزی خطی را میتوان به شکلهای ساده زیر نوشت :
(رفتار الاستیک خطی ) T = ξD
(رفتار ویسکوز خطی ) T = Dʹ
در این معادلات ξ ضریب کشسانی، ŋ ویسکوزیته جنبشی، D تغییر شکل و Dʹ مقدار تغییر شکل را نشان میدهند. در تمام سیالات، معانی این معادلات و تعریف های D وʹD (که کمیت های کشنده مثل تنش هستند) را با جزئیات بطور دقیق تشریح کرده اند و تاکید کردهاند که اینگونه معادلات ساختاری معروف، بطور مستقیم ارتباط بین تنش و کمیتهای قابل اندازه گیری بزرگ مثل D و Dʹ را بیان میکنند.
تنشهای سیالات سطح زمین مثل آب و هوا را میتوان با دقت مناسب توسط معادله ساده ساختاری که رفتار خطی و ویسکوزی را توضیح میدهد نشان داد و همچنین فشارهای سنگهای جامد را با دقت خوب توسط رفتار خطی کشسانی (در صورتیکه سنگها شکستگی نداشته باشند) بوسیله معادله ساده ساختاری مشخص کرد. در هر حال، بسیاری از موادی که در ژئومرفولوژی با آنها مواجه میشویم به این سادگی نیستند. سنگها، خاکها و رسوباتی که بسیار غیر قابل تغییر شکل دیده میشوند (مثل یک رانش زمین)، نه رفتار خطی ویسکوزی و نه رفتار خطی کشسانی از خود نشان میدهند و برای چنین رفتاری معادلات ساختاری متنوع دیگری پیشنهاد کردهاند ولی در این قسمت فقط در مورد مهمترین معادله، یعنی مدل کولومب بحث میگردد.
آزمایشات اثبات کرده است که تنشهای وارد بر خاکها، رسوبات و سنگهای خرد شده، که باعث تغییر شکل زیاد میگردند، از طریق شکل پذیری تنظیم میگردند تا از ارزشها جدا از بزرگی یا شدت تغییر شکل دهندهای آنها، حفاظت و نگهداری کنند. اینگونه تنشهای محدود کننده با بازدهی شکل دهندگی بطور اساسی از طریق اصطکاک بعلت سائیده شدن و درگیر شدن با ذرات جانبی و کناری و به میزان کمتر به پیوندهای چسبندگی بین ذرات بستگی دارند.
در سطوح برشی تنش برشی محدود کننده (T) به شرح زیر بیان شده است :
رفتار شکل پذیر کولومب T = σ tan Ф +C
این معادله برای اولین بار توسط چارلز آگوستین کولومب (1806-1736) بصورت یک اصل بیان و آزمایشات زیادی توسط آن انجام شده ولی تفسیر و توضیحاتی که بطور مستقیم در مورد معادلات خطی کشسانی و ویسکوزی قبلا بیان شده در مورد آن ارائه نشده است. با این وجود، مدل کولومب برای تجزیه برای تجزیه و تحلیل پدیده هائی مثل رانش زمین، جریان واریزه ها و حرکت تکوینی و آغازین ذرات جمع شده در کف جویبارها بسیار مفید بوده است.
شرایط آغازین و مرزی (Initial and boundary conditions)
مکانیک پیوستار علاوه بر قوانین حفاظت و معادلات ساختاری، به شرایط آغازین که پدیده ها را از نظر زمان جدا و همچنین به شرایط مرزی که پدیده ها را از نظر مکان جدا میکند نیاز دارد. (برای مثال برای تجزیه و تحلیل مکانیسمهای رفتار یک سیلاب لازم است در ابتدا ژئومتری بستر کانال و چگونگی توزیع ارتفاع سطوح آب و سرعت جریان سیلاب را قبل از شروع سیلاب مشخص کرد. با مشخص کردن مناسب اینگونه "شرایط معین" میتوان در بررسی مساله اصلی مدلسازی مکانسیم موفق بود زیرا پدیده های ژئومرفولوژیکی به ندرت جدا از محیط دربرگیرنده آنها اتفاق می افتند. در هر حال، تجزیه و تحلیل مکانیسمی اینگونه سیستمهای ژئومرفولوژیکی "باز" میتواند، در صورتیکه شرایط معین با دقت کافی مشخص شده باشند، افزایش بینش کلیدی داشته باشند (Iverson 2003 ( .
References
Iverson, R.M. (2003) How should mathematical models of geomorphic processes be judged? in P.R. Wilcock and R.M. Iverson (eds) Prediction in Geomorphology, Washington, DC: American Geophysical :union:.662
Jaeger, J.C. (1971) Elasticity, Fracture and Flow with Engineering and Geological Applications, London: Chapman and Hall.
Malvern, L.E. (1997) Introduction to the Mechanics of a Continuous Medium, 2nd edition, Englewood Cliffs: Prentice-Hall.
Means, W.D. (1976) Stress and Strain (Basic Concepts of Continuum Mechanics for Geologists), New York: Springer-Verlag.
Middleton, G.V. and Wilcock, P.R. (1994) Mechanics in the Earth and Environmental Sciences, Cambridge: Cambridge University Press.
RICHARD M. IVERSON (مترجم: امید بیات)
- MEGAFAN مگافن
مگافن ها رخساره های سیلابی بزرگ هستند که توسط هورتون و دکس (2001) بصورت زیر تعریف شده اند :
"مگافن های سیلابی عناصر اصلی حجمی را در حوضه های رسوبی نزدیک به کمربندهای کوهستانی تشکیل میدهند. یک مگافن توده بزرگ (103-105 km2) و بادبزنی شکل نهشتههای کلاستیک رسوب کرده بوسیله یک سیستم رودخانهای (با تحرک جانبی) میباشند که از نقطه خروجی یک شبکه زهکشی کوهستانی بزرگ سرچشمه گرفته است. مگا فنهای سیلابی جدید در سیستم های حوضه پیشکوهی[3] در مناطق غیر دریائی و در خروجی رودخانههائی که نوار چین خوردگی[4] را زهکشی میکنند، بخصوص در هیمالیا و شمال آند، شناخته شده اند. اگرچه مگافن های سیلابی از نظر موقعیت دامنه پیدمنت، ژئومتری مسطح، رسوبگذاری وابسته بهگسترش فروشیب[5] و یک خروجی زهکش به مخروطه افکنههای گرانشی و مخروط افکنههای رودخانهای مشابه هستند، اما مگافنهای سیلابی بوسیله اندازه بزرگتر آنها (مساحت مخروط افکنهها به ندرت از 250km2 تجاوز میکنند)، شیب کمتر، وجود مناطق دشت سیلابی و فقدان جریان رسوبات گرانشی مشخص شده اند.
واژه فن انتهائی معمولا برای یک سیستم سیلابی بزرگ پخش کننده بکار رفته است که در آن آب سطحی نفوذ میکند و تبخیر میشود قبل از آنکه بتواند از سیستم خارج شود. یک مگافن سیلابی بنابراین جایی میتواند "انتهائی" در نظر گرفته شود که کانالهای سیلابی قبل از رسیدن پهنههای آب خشک شوند. اگرچه مگافن های سیلابی بطور مشخص مربوط به خروج یک رودخانه کوهستانی بزرگ به یک دشت آبرفتی مسطح است، تکوین چینه نگاری آنها در حوضههای غیردریائی پیشکوهی ممکن است وابسته به متغیرهائی مانند جریان رسوب، خروج آب، اندازه حوضه زهکشی، لیتولوژی حوضه آبخیز و شدت فرونشینی[6] باشد، عواملی که در نهایت بوسیله تکتونیک، فرآیندهای اقلیمی و ژئومرفیک کنترل شده اند."
اسامی دیگر شامل مخروط مگا[7] ، دلتا زمینی، مخروط افکنه خیس و فن جریان گیسوئی[8] هستند. برخی مگافن های موثر در ضلع شمالی دشت گنگ در هندوستان قرار دارند. آنها از هیمالیا تغذیه شده اند و ممکن است طی پلیستوسن پایانی، زمانی که رسوبات دانه درشتتر و تخلیه آب و رسوب فراوان مهیا بوده است، تشکیل شده باشند (Shukla et al. 2001)
تمام مخروطه افکنه ها در چنین موقعیت واضح و مشخصی مانند مخروطه افکنههای پیشکوههای آند و هیمالیا وجود ندارند. برای مثال، فن اوکاوانگو[9] در شمال بوتسوانا در یک گرابن تجمع پیدا کرده و بوسیله یک رودخانه سینوسی/ مئاندری در مقایسه با سیستم جریانات گیسوئی رسوب کرده است(Stannistreet and McCarthy 1993).
References
Horton, B.K. and DeCelles, P.G. (2001) Modern and ancient fluvial megafans I. The foreland basin system of the Central Andes, southern Bolivia: implications for drainage network evolution in fold-thrust belts, Basin Research 13, 43–63.
Shukla, U.K., Singh, I.B., Sharma, M. and Sharma, S. (2001) A model of alluvial megafan sedimentation: Ganga Megafan, Sedimentary Geology 144, 243–262.
Stannistreet, I.G. and McCarthy, T.S. (1993) The Okavango Fan and the classification of subaerial fan systems, Sedimentary Geology 85, 115–133.
A.S. GOUDIE (مترجم: امید بیات)
- MEGAGEOMORPHOLOGYمگا ژئومورفولوژی
واژه مگاژئومرفولوژی در سال 1981 جهت مشخص کردن یک کنفرانس در لندن مربوط به گروه تحقیقات ژئومرفولوژیکی بریتانیا معرفی شده است (Gardner and Scoging 1983). هدف اصلی این بود که این واژه برای ژئومرفولوژی در مقیاس تکتونیک صفحهای، تکوین زیست شناختی و تغییرات اقلیمی بزرگ به کار رود. بدینگونه، این واژه به تمام چشم انداز، طی تاریخ میلیونها ساله زمین، در زمینه تکوین تکتونیک قاره ای یا بزرگ-منطقه ای مرتبط است. در سال 1985 کنفرانسی دیگر، با عنوان مگا ژئومرفولوژی جهانی، در اوراکل آریزونا سازماندهی شد و این نشست بعدا مطالعه ژئومرفولوژیکی در بزرگترین مقیاس زمانی و مکانی را تصحیح کرد (Baker and Head 1985). موضوعات ویژه مربوط کنفرانس اوراکل کاربرد روشهای دورسنجی مداری جهت تولید نقشه ها و آنالیزهای جهانی، مطالعات آشکارسازی مقیاس قارهای، روابط ژئومرفولوژی با تکتونیک منطقه ای، تغییرات محیطی جهانی و ژئومرفولوژی سیارات سنگی دیگر اطراف زمین بود. موضوع آخر بخصوص در موضوعات فلسفه و تاریخی اهمیت دارد. تاریخچه مطالعه ژئومرفولوژیکی زمین با دانشمندانی که در حال بررسی محیط نزدیک بودهاند آغاز شده و سپس تعمیم جهت توضیحات برآن مشاهدات، در مقیاس بزرگتر انجام شده است. در مقابل، مطالعه سطوح سیارات سنگی دیگر اغلب در بزرگترین مقیاس فضائی از طریق ابزارهای دورسنجی ماموریت های فضائی آغاز میشود. فهم ژئومرفولوژیکی مریخ و ناهید، شبیه ترین سیارات به زمین، در مقیاس بزرگ آغاز شده، در حالیکه شناخت سطح زمین در مقیاسهای کوچک آغاز شده و فقط بعد از تاریخ طولانی مشاهدات انسانی به مقیاس بزرگ تبدیل شده است. نتیجه این تاریخچه سازماندهی کردن تئوریهائی است که اخیرا بررسی ژئومرفولوژیکی به حدی محدود کننده ملزم میکند(Baker and Twidale 1991; Baker 1993). مگا ژئومرفولوژی موقعیتی جهت شکستن محدودیت ها و توسعه مجموعه تئوریهای جدید حاصل کرده است. پیامدهای ترکیب مقیاس و دیدگاه بوسیله یک مطالعه در انگلستان نشان داده است که برای اوائل دهه 1980، 75 درصد تحقیقات ژئومرفولوژیکی به مطالعات مقیاس کوچک، فرآیندهای جدید و 15 درصد به مطالعات کواترنری مربوط بوده است (Gardner and Scoging 1983). تاکید بر مقیاس کوچک زمان و فضا یک دیدگاه معرفت شناختی کاهشی را نشان میدهدکه فرض میکند مطالعات مقیاس کوچک بر زمان جهت ایجاد یک تئوری کامل خواهد بود. مطالعات مقیاس کوچک فرآیندهای معاصر همچنین به حداقل رساندن نقش ژئومرفولوژیکی فرآیندهای نادر و بسیار بزرگ گرایش دارند چون این فرآیندها دور از امکان اندازه گیری مستقیم بوده و مخرب تلاشها جهت اندازه گیری هستند (Baker 1988). در مقابل و همانطوریکه در شکل 107 نمایش داده شده است، فرآیندهای مسئول برای لندفرمها و لنداسکیپ ها فراتر از یک دامنه وسیع زمانی و مکانی عمل میکنند. علاوه بر این، پاسخها به این فرایندها موجب توسعه بیشتر زمان و فضا به منطقه عملیات طبیعی مناسب برای تغییرات ژئومرفولوژیکی میگردد. یک نتیجه گیری مهم اینستکه، مطالعات فرآیندهای معاصر ارزش اندکی در ارزیابی نکوین لنداسکیپ ها دارند(Church 1980).
 | | | |