|
|
|
از Gendarm تا Gilgai |
|
|
| تاریخ ارسال: 1396/8/13 | |
|
G
GENDARME – ژاندارم (قله تیز)
ژاندارم به سنگ سوزنی شکل واقع در امتداد خط الراس رشته کوه ها گویند. ژاندارم اصطلاح جهانی است با این وجود عمدتا در مباحث ژئومورفولوژی و کوهنوردی منطقه آلپ کاربرد دارد. ژاندارم از اسم پلیس فرانسوی گرفته شده است، از آنجایی که هر دوی آنها ممکن است عبور چیزی را مسدود کنند و و یا مانع از پیشرفت شوند، دلالت دارد. آنها عمدتا در کوه های آلپ مانند پیک ده راک[1] در چمونیکس[2] در آلپ های فرانسه پیدا می شوند. بهرحال چنین لندفرم های در سایر مناطق کوهستانی دنیا مانند منطقه بریس کانیون[3] امریکا نیز مشاهده می شوند. همچنین ژاندارم به سنگ های سوزنی شکل بلندترین نقطه کوه ها (قلل تیز[4]) و ستیغ ها (سنگ های تیز و سوزنی خط الراس رشته کوه ها) اشاره دارد با این وجود ژاندارم عمدتا تیزتر و بزرگتر از ستیغ ها[5] (ای قویل ها) هستند.
همچنین برای اطلاعات بیشتر به سنگ ها و برج و ستون های زمین مراجعه شود.
STEVE WARD (مترجم: علی نصیری)
GEOCRYOLOGY - زمین یخ شکافتی ( شناخت لندفرم های کریوکلاستی )
ژئوکریولوژی مطالعه مواد سطح زمین در دمای زیر صفر درجه سانتی گراد را گویند. بنابه شناخت Washburn 1979 ژئوکریولوژی در بعضی موارد شامل یخچال هم می شود، ولیکن این واژه به عنوان یک مفهوم برای مطالعات پدیده های ژئومورفولوژی پریگلاسیر و پرمافراست بطور خاص کاربرد دارد. در حقیقت عنوان فرعی جلد کتابش کریولوژی " مطالعه محیط و فرآیندهای پریگلاسیر" بود. در این جلد او پدیده هایی مانند زمین یخزده، یخبندان و هوازدگی یخبندان، زمین الگوها، بهمن ها، سولیفلوکسیون (جریانات گلی)، فرسایش یخبرف (نویشن) مورد مطالعه قرار داده است.
Reference
Washburn, A.L. (1979) Geocryology: A Survey of Periglacial Processes and Environments, London:
Edward Arnold.
A.S. GOUDIE (مترجم: علی نصیری)
GEODIVERSITY – تنوع زمین شناختی
ایده تنوع زمین شناسی نخست در استرالیا (بخصوص در تاسمانی) پدیدار شد، و شناخت گسترده تری از آن در اواسط دهه 1990 بوجود آمد علی رغم این که همیشه درک و فهم مناسبی از آن حاصل نشده بود. این مفهوم تنوع زمین شناسی قویاً در بیان مفاهیم روش شناختی هنوز جایگاه خودش پیدا نکرده است و کمتر به آن پرداخته شده است. رایج ترین تعریف از تنوع زمین شناختی در آئین نامه منابع طبیعی استرالیا (2002 AHC ) ارائه شده است.
تنوع زمین شناختی عبارت است از گستره و طیف طبیعی (تنوع) پدیده های زمین شناسی (مانند انواع سنگ ها و کانیها، ساختار های زمین شناسی و غیره) ژئومورفولوژی ( انواع گوناگون لند فرم ها) و تیپ های گوناگون خاک، مجموعه ها و گروه ها، انواع سیستم ها و فرایند ها را شامل می شود. تنوع زمین شناختی شامل شواهدی از زندگی گذشته، اکوسیستم ها و محیط ها در تاریخچه زمین همانند طیف وسیعی از فرآیند های جاری اتمسفری، هیدرولوژیکی و بیولوژیکی که با سنگ ها، لند فرم ها و خاک ها رفتارکنش و واکنش متقابل دارند.
تنوع زمین شناختی هم اکنون در حال استفاده از یک سازکار بسیار جامع با تاکید بر ارتباط بین زمین شناسان و حیات وحش و مردم در یک محیط یا سیستم می باشد. تعریف بالا با این بیان تکمیل می شود که، تنوع زمین شناختی همچنین مباحث و موضوعات کمی و کیفی یا شاخص ها در هر مقیاس زمانی را شامل می شود به طریقی که امکان تشخیص و تعیین پهنه های مختلف زمین شناختی و ویژگی های آنها را ممکن سازد. بدین وسیله هر پهنه زمین شناختی بعنوان یک واحد فضایی با رتبه طبقه بندی نامشخص را مشخص می نماید. این بدین معنی است که انواع سنگ بستر، انواع لندفرم ها و تیپ های مختلف خاک ها را می توان حداقل در 2 طبقه مهم طبقه بندی نمود: 1) طبقه واحد (یگانه) ساده و 2) طبقه نماینده یا مرکب (چندگانه). از دیدگاه تنوع ژئومورفولوژیکی، یک لندفرم ممتاز یک عارضه ای نادر، منحصر به فرد، یک واحد لندفرمی است، بطور استثناء یک نمونه کامل لندفرمی از نوع خودش است، یا در غیر این صورت یک عارضه ای با اهمیت خاصی در درون یک پهنه زمین شناختی است. یک لندفرم معرف (یا نماینده) به نوبه خود، ممکن است به صورت نادر و یا معمولی (مشترک) پدیدار شود، ولیکن آن ممکن است بعنوان یک نمونه به خوبی توسعه یافته و یا یک نمونه ای (شکیل) خاص از نوع خودش، حائز اهمیت باشد. یک نوع یا سیستم لندفرم می تواند بوسیله عواملی متعددی مانند شکل همگن (یک پارچه) بر حسب سیمای توپوگرافی اش، محتوای فیزیکی، کنترل ها و فرآیندهای مورفوژنتیکی به خوبی زمان تشکیل اش مشخص شود.
اصطلاح تنوع زمین شناختی معمولا در دو معنی ساده تر و گسترده تر به کار می رود. اولی به محدوده کل از تنوع پدیده های زمین شناسی، ژئومورفیکی و پدیده های خاک اشاره می کند و با تنوع زمین شناختی به عنوان یک هدف، دارای خواص ارزشی خنثی یک سیستم زمینی واقعی رفتار می کند. در این مورد، یک شرحی از تنوع ارائه شده است ولیکن سیستم زمینی در قالب چه نوعی از تنوع زمین شناختی است، مشخص نشده است، کم یا زیاد؟ در کاربرد دیگری این ایده را می رساند که تنوع زمین شناختی بطور خاص به سیستم های زمینی ویژه ای اشاره دارد که خودشان متنوع و یا پیچیده هستند، و بنابراین در سیستم هایی که همگن و یک شکل بوده و یا از تنوع داخلی کمتری برخوردارند کاربرد ندارد. مثال می تواند دره ای یک رودخانه ای که از میان کوه ها عبور می کند، زمین های مرتفع و زمین های پست، با تعداد زیادی دره پرشده، کانال و بسترها و غیره است، از این رو این لندفرم دره رودخانه، تنوع زمین شناختی بالایی را نشان می دهند، در حالی که یک منطقه ای با زمین پست بدون هر گونه جریان رواناب، حوضه های رودخانه ای یا تپه ها، تنوع زمین شناختی پایینی دارد. سوالات درمورد سنجش و اندازه گیری تنوع زمین شناختی دشوار است. کدام نواحی تنوع زمین شناختی بالاتری نشان میدهند ؟ نواحی که در آنها 15 موقوتز(Mogotes) و یا عوارض دیگری مانند 5 آتشفشان، 5 یخچال، 5 دره رود خانه ای و ... وجود دارند؟ یا سایر نواحی: آیا تنوع زمین شناختی در یک منطقه ای که توسط انسان تغییرات گسترده و زیاد ی یافته، افزایش یا کاهش می یابد؟ لندفرم ها توسط نقش های برجسته سطح اش تعریف می شوند. چرا بعضی از مردم ادعا می کنند که آشفتگی فرم برجستگی های مهم لندفرم ها (مثلا با حفاری) ارزش تنوع زمین شناختی آنها را تنزل خواهد داد، در حالی که دیگران این آشفتگی فرم ژئومورفولوژیکی را به عنوان غنی سازی تنوع زمین شناختی می دانند. بدیهی است، رفع این وضعیت بلاتکلیفی، مستلزم تعریف معیارهای مشخص تنوع زمین شناختی است. یکی از راه حلهای ممکن، طبقه بندی سلسله مراتبی لندفرم ها است: منطقه مورفوکلیماتیک (قطبی)، منطقه مورفوژنتیک (کوه ها)، مورفوسیستم ( سیستم یخچالی)، نوع بلندی (بلندی تراکمی)، مجموعه لندفرم ها (لندفرم های مورنی) و لندفرم تکی یا انفرادی ( مورن های پایانه ای). طبقه بندی تابع پیچیدگی های (پیچیدگی در ژئومورفولوژی ملاحظه شود) منطقه ای است از طرف دیگر پیچیدگی را کاهش می دهد. ممکن است استدلال شود که افزایش در پیچیدگی مستلزم افزایش در تنوع زمین شناختی است. تغییرات در این ارتباط یک موضوع دوتابعی (یا تابعی دو وضعیتی) است: خطی و نمایی.
از آنجائی که تنوع زمین شناختی از جنبه های مختلفی (مانند طبیعتی، اکولوژیکی، میراث و آثار به جا مانده زمین شناسی[6]، همچنین علمی ، آموزشی ، اجتماعی ، فرهنگی ، توریستی و... ) ارزشمند است. آنها بایستی تحت حفاظت زمین شناختی قرار گیرند در نتیجه، آن ممکن است برای ایجاد ژئوپارک ها، سایر سایت های زمین شناختی با رویکرد آموزشی و فرهنگی و غیره برای نسل حال و آینده برنامه ریزی شوند.
این نیز باید اضافه گردد که اصطلاح تنوع زمین شناختی مشابه با واژه تنوع زیستی است، که این برای تنوع گونه ای، ژنتیک و اکوسیستم ها استعمال می شود. نکته مهمی که در این خصوص حائز توجه است این که، تنها تشابه بین این دو، این است که، هر دو شامل تنوع پدیده ها هستند و در ماورای این شباهت خود آشکار، هیچ تشابه دیگری بین طبیعت اکولوژیکی و فرآیندهای ژئومورفیکی بیان نشده و اشاره ضمنی نشده است. برای مثال هر دو فرایند در مقیاس زمانی با یکدیگر تفاوت بسیار زیادی دارند. اکوسیستم هایی با چرخه های حیات گیاهی یا جانوری 10ها تا 100ها سال حداکثر فعالند لذا برای مدت طولانی فعال نیستند و بطور نزدیک موازی و یا همگام با چرخه ها و فرآیندهای سیستم های زمینی نیستند، لذا این سیستم ها شامل فرآیندهای مورفودینامیکی از جمله هوازدگی، فرسایش و رسوب گذاری، یا فرایند های درونی زمین مانند زمین لرزه و یا فعالیت های آتشفشانی و حرکات تکتونیکی(زمین ساختی) است، که بوسیله فرایندهایی بلند مدت زمین شناسی که در مقیاس زمانی چند هزار ساله یا میلیون ها سال فعالند و کنترل می شوند.
Reference
AHC (2002) Australian Natural Heritage Charter for the Conservation of Places of Natural Heritage Significance, Australian Heritage Commission in association with Australian Committee for IUCN, Sydney.
ZBIGNIEW ZWOLINSKI (مترجم: علی نصیری)
GEOINDICATOR - شاخص های زمین شناختی
ایده شاخص های زمین شناختی توسط اتحادیه بین المللی علوم زمین شناسی ارائه شد که آن در سال 1992 میلادی بنیان نهاده شد. وظیفه گروه IUGS مرتب کردن یک فهرست از شاخص های اندازه گیری و ارزیابی تحت هر برنامه پایشی محیطهای آبی – خاکی بود. این لیست به عنوان یک استاندارد جهانی در نظر گرفته نمی شود، اما ترجیحاً لیستی برای انتخاب گروه های پایش زیست محیطی ارائه شد. بدین ترتیب لیست مذکور می تواند در مطالعات آنها جهت منطقه مورد مطالعه و مدت زمان تحقیق کاربرد مفیدی داشته باشد. بنابراین با اینکه لیست محدود به 27 شاخص زمین شناختی است، لیکن انتخاب آنها برای توصیف و تشریح تغییرات زیست محیطی محدودیتی ندارد. هر شاخص زمین شناختی در ارتباط با مجموعه ای از پارامترهای چک لیست ارزیابی شده است. پارامترهایی مانند اسم، توصیف و تعریف، اهمیت، علت های انسانی و طبیعی، قابلیت کاربرد محیطی، انواع سایت های پایش، مقیاس فضایی، فرکانس اندازه گیری، محدودیت های داده ای، کاربرد در گذشته و آینده، آستانه های ممکن، منابع کلیدی و سایر منابع اطلاعاتی، موضوعات و ارزیابی کلی را شامل می شود(جدول 20).
از دیدگاه ژئومورفولوژی مخصوصا ژئومورفولوژی دینامیک، به نظر می رسد شاخص های زمین شناختی برای تعیین تغییرات مورفوژنتیک و محیط های رسوبی یا به طور کلی سیستم های زمین شناختی مناسب هستند. درست مثل تئوری سیستم ها و تجزیه و تحلیل آلومتریکی، ایده شاخص های زمین شناختی هم از علوم بیولوژیکی گرفته شده است. شاخص های زمین شناختی پدیده ها و فرآیندهای زمین شناسی سطح و نزدیک سطح زمین را اندازه گیری می کنند که، تمایل به تغییرات قابل توجه در کمتر از مدت 100 سال دارند، و هم اینکه اطلاعات پایه ای و مهم را برای برآورد و ارزیابی وضعیت محیط زیست تهیه می کنند. این تعریف، فواصل یا دوره های زمانی در ارتباط با کمتر از 100 سال را مشخص می کند. این بدین معنی است که شاخص های زمین شناختی آن فرایندها و پدیده هایی را که در مقیاس زمانی کوتاه مدت خیلی متغیر هستند را پوشش می دهند. بنابراین شاخص های زمین شناختی فرایند هایی مانند تغییر کند دگرگونی سنگها و یا رسوب گذاری در مقیاس بزرگ را پوشش نمی دهند. شاخص های زمین شناختی باید پاسخ چنین سوالاتی را بدهند:
- هر چند وقت یکبار یک فرایند اتفاق می افتد؟
- میزان حمل بار رسوبی رودخانه ای چقدر است؟
- چگونه یک لندفرم منفرد به پایداری می رسد ؟
- آیا آن لندفرم مشخص هنوز فعال است یا باقی مانده از یک مرحله تکاملی قبلی است؟
این سبک از سوال ها، فرمول ویژگی های خاص شاخص های زمین شناختی را تعیین می کند: که این ویژگی ها می توانند اندازه یا بزرگی، فرکانس، میزان و یا روند رفتار رخدادها، فرایند یا پدیده را تبیین کند. این بدین معنی است که شاخص های زمین شناختی می توانند کاربرد گسترده ای در تحقیقات ژئومورفولوژی امروزی داشته باشند، و هنگامی که بوسیله تحقیقات دیرینه زیست محیطی پشتیبانی شوند می توانند یک پایه عالی برای مطالعات پیش بینی ارائه دهند. این موضوع بویژه هنگامی مهم است که کسی بخواهد دهه های گذشته را با تغییرات آب و هوایی اش مورد توجه قرار دهد، و نتایج آن را برای بهره برداری از بیشترین سیستم های زمین شناختی در سراسر دنیا مورد استفاده قرار دهد. این خصوصیات شاخص های زمین شناختی می تواند به مشمول روابط متقابل بین محیط های زنده و محیط های غیر زنده تعمیم داده شود. همچنین این حقیقت که امکان استفاده از شاخص های زمین شناختی برای نواحی در مقیاس های مختلف جهت اندازه گیری حداکثرها و وقایع غالب و سکولار وجود دارد. ما می توانیم این شاخص ها را برای مشاهده و شناخت فرایند های طبیعی و انسان به کار گیریم. به طور کلی ژئومورفولوژیست ها این موضوع را خواهند یافت که ابزار تحقیقی به دست آورند که، آنها را در خصوص تغییرات روش شناختی در زمینه تخصصی شان پیش ببرد.
جدول 20 شاخص های زمین شناختی : طبیعی* در مقابل اثرات انسانی **و سودمندی برای بازسازی محیط گذشته ***
P*** |
H** |
N* |
شاخص زمین شناختی |
زیاد |
زیاد |
زیاد |
شیمی مرجانی و الگوی رشد |
کم |
متوسط |
زیاد |
پوسته سطح بیابان و شکاف ها |
متوسط |
متوسط |
زیاد |
تشکیل و فعالیت مجدد تپه های ماسه ای |
متوسط |
متوسط |
زیاد |
مدت، زمان و فرکانس طوفان گرد و غبار |
زیاد |
متوسط |
زیاد |
فعالیت زمین یخزده |
زیاد |
کم |
زیاد |
نوسانات یخچالی |
کم |
زیاد |
معتدل |
کیفیت آب های زیرزمینی |
زیاد |
زیاد |
زیاد |
شیمی آب های زیرزمینی در مناطق غیر اشباع |
کم |
زیاد |
متوسط |
سطح آب زیرزمینی |
زیاد |
متوسط |
زیاد |
فعالیت کارست |
متوسط |
زیاد |
زیاد |
سطح آب و میزان نمک دریاچه ها |
زیاد |
متوسط |
زیاد |
سطح نسبی آب دریاهای آزاد |
زیاد |
زیاد |
زیاد |
ترکیب و توالی رسوبات |
کم |
متوسط |
زیاد |
لرزه خیزی |
زیاد |
زیاد |
زیاد |
موقعیت خط ساحلی |
متوسط |
زیاد |
زیاد |
شکست شیب (لغزش زمین) |
متوسط |
زیاد |
زیاد |
فرسایش خاک و رسوبات |
زیاد |
زیاد |
معتدل |
کیفیت خاک |
کم |
زیاد |
زیاد |
جریان رود |
کم |
زیاد |
زیاد |
مورفولوژی کانال های جریانات آب |
متوسط |
زیاد |
زیاد |
ذخیره و بار رسوبات رود |
زیاد |
متوسط |
زیاد |
رژیم دمای زیر سطحی |
متوسط |
متوسط |
زیاد |
جا به جایی سطح زمین |
کم |
زیاد |
زیاد |
کیفیت آب های سطحی |
زیاد |
کم |
زیاد |
ناآرامی های آتشفشانی |
زیاد |
زیاد |
زیاد |
گسترش، ساختار و هیدرولوژی تالاب ها |
متوسط |
متوسط |
زیاد |
فرسایش بادی |
منبع : بعد از ITC 1995
Reference
ITC (1995) Tools for assessing rapid environmental changes. The 1995 geoindicator checklist,
International Institute for Aerospace Survey and Earth Sciences, Enschede, Publication Number 46.
Further reading
Berger, A.R. and Iams, W.J. (eds) (1996) Geoindicators. Assessing Rapid Environmental Changes in Earth
Sciences, Rotterdam: A.A. Balkema.
ZBIGNIEW ZWOLINSKI (مترجم: علی نصیری)
GEOMORPHIC EVOLUTION - تکامل ژئومورفیکی
تکامل ژئومورفیکی در ساده ترین معنی به حالت تغییرشکل لندفرم ها یا سیستم های ژئومورفیکی در طول زمان گفته می شود. تئوری های کیفی بیشتر در ژئومورفولوژی جاده افتاده و همچنان غالب هستند. اما تئوری های کمی از تکامل لندفرم ها در حال تبدیل به یک چالش بزرگ هستند. مدل های کیفی سنتی تکامل لندفرم ها، مانند چرخه ژئومورفلوژیکی ( 1899Davis)، تحلیل ژئومورفولوژیکی Penckian، (Penck 1924)، چرخه فرسایش نیمه خشک (king 1962) و ژمورفولوژی کلیماتوژنتیک (Budel 1977) را شامل می شود. این چهار مدل مذکور، چهارچوب ها و گزینه های تکامل چشم انداز را که از حدود سال های 1890 تا دهه 1960 مد نظر بودند را ارائه می دهند. هر یک از آنها (به جز آنالیز مورفولوژیک Penckian 1924) هنوز هم در میان محققینی که به موضوع تکامل چشم انداز در مقیاس ناحیه ای علاقه مندند، رایج است. چرخه ژئومورفولوژیکی (Davis 1899) هنوز هم به عنوان یک دستگاه آموزشی منحصر به فرد به صورت گسترده مورد ستایش است. تکامل منظم چشم انداز از طریق دوره های جوانی، بلوغ و پیری، و وقفه آن در نقاطی جداگانه بطور گسترده در طول زمان که بوسیله بالاآمدگی توده های تکنوتیکی انجام می شود، بسیار جذاب است. دیویس ادعا کرد که مدل وی شامل 5 فاکتور از قبیل ساختار ، روند، مرحله ، ناهمواری و بافت کالبدی است، ولیکن بسیاری از منابع می گویند که او فقط سه مورد اول را در نظر گرفته است. تنها مشکل بزرگ این مدل، عدم وجود اندازه گیریهای صحرائی سر زمین در تایید یا رد فرضیه های آن است. با این حال تعداد کمی مدل های کیفی بهتر برای تفسیر دگرشیبی فرسایشی گسترده قابل دسترس است، برای مثال دره های عمیق و باریک بزرگ در رودخانه کلرادو. با این حال اشتباه بودن چرخه جغرافیایی هرگز اثبات نشده است ولیکن به جای جایگزینی آن و یا تکمیل نمودن فرضیه مذکور، آن را کنار گذاشته اند.
چرخه تکاملی فرسایش Lester King 1962 (king 1962 ) شاید تنها رقیب جدی برای چرخه جغرافیایی به عنوان یک مفسر و تبیین کننده در مقیاس بزرگ سطوح فرسایشی کم شیب باشد. King که قویا به وسیله مشاهداتش در پرتگاه های آفریقا و سطوح فلات ها، تحت تاثیر قرار گرفته بود، مدلش را حول محور مفهوم عقب نشینی موازی پرتگاهها شکل داد. او همچنین با موفقیت قابل بحث، مدل اش را با چهارچوب نظریه تکتونیک صفحه ای پیوند زد، که این نظریه در طول زندگی حرفه ای وی تحول سازنده ایجاد کرده بود. مفهومی او از سیماتوژنی[7] )انحنای گسترده سطح زمین با تغییر شکل جزئی سنگ ها) ارائه کرد به عنوان یک بخش لازم مفاهیم سنتی کوه زایی و خشکی زایی بود، که در برابر نظریه تکتونیک صفحه ای سنتی ارائه کرد، که در آن حرکات افقی صفحات عظیم پوسته زمین مد نظر است. تلاش های او (king 1962) برای مرتبط کردن سطوح فرسایش قبل از دوران سوم به طور جهانی با بحث های جنجال برانگیز مواجه شد (به جز نقد سیماتوژنی) چرا که چند نفری از ژئومورفولوژیست ها روی این موضوع کار کرده اند.
سومین مدل جالب تکامل ژئومورفولوژیکی توسط Julius Budel 1977 ارائه شده و به عنوان یک مدل کلیماتوژنتیک شناخته شده است. عناصر اصلی این مدل توسطHanna Bremer برای خوانندگان انگلیسی زبان تشریح شده است. فرض اساسی این است که چشم انداز ها از چندین برجستگی یا ناهمواری تشکیل شده اند و چالش در شناخت، نظم و نظام ناهمواری ها و تشخیص تشکیل این ناهمواریها است. متاسفانه منابع انگلیسی زبان نسبت به این مدل شکاک بوده و بررسی های متعادلی در این خصوص انجام نداده اند(Bremer 1984). Twidale 1976 یک خلاصه جدیدی در ارتباط با دشت های فرسایشی[8] (حاصل از هوازدگی شدید شیمیایی) در تکامل چشم انداز استرالیا را ارائه کرده است (ETCHING, ETCHPLAIN AND ETCHOLANATION را ببینید).
مدل Penckian (Penck 1924) تحلیل مورفولوژیکی نامیده شد. فرضیه اساسی تحلیل او، میزان بالاآمدگی ناهمواریها و تغییرات میزان کوهزایی در طول زمان بود، که به نظر ایشان چگونگی تکامل لندفرم ها را تعیین می کند. ایده های وی در آلمان جدی گرفته نشد اما به طور گسترده ای در انگلیس و آمریکا انتشار یافت و این به دلیل علاقه دیویس و مخالفت با مدل بود. بررسی و درک جزئیات فرآیندهای دامنه ای به دلیل عدم وجود یا کمبود داده های صحرائی دشوار است. ولیکن به دلیل دفاع از فرآیندهای درونی و تاکید روی مستقل بودن از زمان، این مدل قویا متفاوت با سه مدل قبلی بود. مدل های مستقل از زمان (که در آنها ایده تکامل سوال برانگیز است) توسط G.K.Gilbert 1877 و J.T.Hack 1960 ارائه و ترویج داده شد.
دوگانگی بین مطالعات تکاملی تاریخی و ژئومورفولوژی کاربردی دلالت بر این دارد که این دو رویکرد به راحتی کنار هم قرار نمی گیرند. در واقع بریمر گفت که ژئومورفولوژی در جهت دو قملرو پیشرفت و توسعه می یابد: منشا لندفرم ها که نخست در قاره اروپا با عوامل کلیماتوژنیک (ژئومورفولوژی دینامیک) یا تکتوژنیک (ژئومورفولوژی ساختمانی) در پیش زمینه مطالعه قرار گرفت. در سرزمین هایی انگلیسی زبان مطالعه فرآیندهای ژئومورفولوژیکی غالب است.
در بحث های مطرح شده توسط Schumm (1973)، Twidale ( 1976)، Brunsden (1993; 1980) و Ollier 1991 تلاش شده است که این موضوعات ظاهرا متناقض را به وسیله بحث های کیفی بسیار قوی با یکدیگر تطبیق دهند. تشریک مساعی ضروری برای بحث های جدید اخیر در خصوص آستانه های ژئومورفیکی و پاسخ های ژئومورفیکی پیچیده است (Schumm)، رخدادهای شکل دهنده، زمان استراحت و مقاومت لندفرم ها (Brunsden 1993)، درک و فهم چشم اندازهای دوره ماقبل ترشیاری همچنان قابل تحقیق هستند (Twidale)، و همین طور اهمیت تطابق تئوری تکتونیک صفحه ای و شواهد مورفولوژیکی (Ollier 1991) و عدم تعادل همه چشم اندازها تحت تاثیر یخبندان های کواترنری (Church and Slaymaker 1989) را شامل می شود.
یک تئوری کمی تکامل لندفرم ها در مقابل با تئوری های بحث شده در بالا، نیازمند شناخت عواملی متعددی مانند ذخیره سازی و میزان دبی جریان آب و مسیرهای جریان آب (شبکه آبراهه ها) و مراکز فشار که به صورت کمی کنترل و مرز شرایط اقلیمی را تعیین می کند، خواص سنگ ها، توپوگرافی و چینه شناسی لایه های سنگی است. اما تا کنون بخش عمده ای از تحقیقات روی تکامل ژئومورفیکی در مقیاس های متوسط و میکرو انجام شده است. این فضایی است که تعارضات اساسی در تفکرات ژئومورفیکی بسیار مشهود است. مدل سازی های سیستمی و مدل های کمی (یا ریاضی) گرایش دارند که، بحث های ژئومورفیکی را به سمت مقیاس های کوچکتر لندفرم ها سوق دهند، برای مثال تکامل ژئومورفولوژیکی، به تکامل دامنه یا تکامل کانال (موفولوژی شبکه هیدروگرافی) یا تکامل مورفولوژی خط ساحلی بدل شده است.
کارهای Ahner et seg. 1967 وKirkby et seg. 1971 ساختاری است به طوری که آنها قادرند در آن، نیازمندی های تئوری کمی را با محدود کردن مقیاس مدل هایشان و ایجاد شرایط مرزی دقیق به شبیه سازی دنیای واقعی دامنه ها و حوضه های آبخیز بپردازند. از سال 1967 تا 1977 میلادی اهنرت یک سری مدل هایی که از روابط تجربی در آنها بهره گرفته بود را توسعه داد. این مدل ها در ارتباط با راه های ممکن برای رفع مشکل تولید مواد، تحویل و دفع زباله در یک نقطه برروی دامنه بکار گرفته شدند. مدل نهایی او یک مدل سه بعدی فرایند – پاسخ، توسعه لندفرم ها است. از سال 1971 تا حالا، Kirkby به طور فزاینده مدل های یکپارچه ای از توسعه حوضه های آبخیز و دامنه ها را توسعه داده است. بسیاری از این مدل ها به زحمت با استفاده از معادلات دیفرانسیلی تعادل جرم تهیه شده بودند. این مدل ها در رفتار واقع بینانه با پدیده هایی از قبیل زمین لغزه (بسیار سریع) انباشتگی رسوبی (بسیار آرام) با مشکل مواجه شدند. ولی آنها پیشگام مدل سازی ها در ژئومورفولوژی از دیدگاه فرایند دامنه محسوب می شوند.
هیدروژئومورفولوژیست ها مانند Dunne ، Dietrich ، Montgomery و Church موجب توجه گرایشات از مدل سازی فرایندهای رودخانه ای در مقیاس کوچک به سمت مدل سازی حوضه های آبخیز با مقیاس متوسط شدند، بدین ترتیب آنها فرایند های دوگانه شبکه زهکشی و دامنه ها را مد نظر قرار داده و از خواص و ویژگی های شبکه زهکشی برای تولید مدل های پویا واقع بینانه زهکشی حوضه ای بهره گرفته اند. Howard 1994یکسری از سوال های مهم در مورد پروژه مدلسازی از چشم اندازها مطرح نمود: ساده ترین مدل ریاضی شبیه سازی مورفولوژیکی واقع بینانه چشم اندازها چیست؟ اثرات شرایط اولیه و ثانویه در فرم حوضه های رود خانه ای و تکامل چه چیزی است؟ نقش نسبی فرایندهای قطعی و تصادفی در تکامل حوضه رودخانه ای چیست؟ آیا اشکال و فرایند ها در حوضه زهکشی بیانگر اصول بهینه سازی اند؟ و اگر همین طور چرا؟ آیا مشخصه هایی از حوضه رودخانه ای وجود دارند که نه تنها درطول زمان بلکه حتی تحت شرایط تغییر در اثر نقش نسبی فرآیندهای غالب و حاکم شکل دهنده زمین، ثابت بمانند؟ توسعه حوضه های زهکشی نیازمند حداقل دو فرایند مکمل هم است. او این فرآیند ها را خزش خاک و جریان آب نامید، در زبان مدل سازها، یکی بایستی خزش باشد مانند فرایند حرکت توده ای مواد سطحی است که قادر به فرسایش سطح زمین حتی در سطح ناچیزی در نواحی کوچک باشد، چنین فرآیندی مستلزم افزایش شیب دامنه به دلیل کاهش راندمان آن با افزایش سطح دامنه یا حوضه است.
فرآیند دیگر، فرآیند رودخانه ای است که کارائی آن با افزایش سطح مشارکت آن افزایش می یابد. اثر متقابل این فرآیندها، مجموعه ای مرکب از لندفرم های محدب و مقعر را می سازد. با تداوم افزایش دبی جریان و بار رسوب از طریق سیستم زوج معادلات دیفرانسیل جزئی، میزان تغییرات ارتفاع حوضه می تواند تابع جریان خالص بار رسوبی باشد بطوریکه با نیروئی بوسیله افزایش خطی دبی جریان آب، آن نیز افزایش می یابد. این مرحله اساسی در درک دانش خود سازماندهی چشم انداز است که بستگی به جفت و جور شدن توسعه چشم انداز با دبی جریان آب دارد.
Willgoose et al. 1992 یک مدل تکامل حوضه آبخیزی ارائه داد. این مدل اساساً یک مدل فرایند- پاسخ حساس به توسعه فرسایشی حوضه رودخانه و شبکه های آبراهه های آن می باشد. این مدل تغییرات بلند مدت ارتفاع حوضه را در زمان نشان می دهد. این تغییرات نتیجه فرایندهای انتقال رسوب و مواد در مقیاس بزرگی است که در سطح حوضه رخ می دهد. فرآیندهای های انتقال توده مواد رسوبی مدل شده عبارتند از کوهزایی (تکتونیک)، فرسایش رودخانه ای، خزش، فرسایش باران و زمین لغزه ها است. زمین لغزه های تکی مدلسازی نشده اند اما اثر مجموع بسیاری از زمین لغزه ها مدلسازی شده است. مدل صریحاً بخش های مختلف حوضه آبخیز را که شامل بخش شبکه آبراهه ها و بخش دامنه ها است را نشان می دهد. تابع اولیه کانال توسط Dietrich et al. 1992 ارائه شده است که آستانه تشکیل کانال را تعریف می کند.
هر دو حالت هم تعادل پویا و هم حالت های گذرا می توانند با این روش مدلسازی شوند. Howard 1994 میلادی متذکر شده است که فرایند های فرسایش ، انتقال و رسوب گذاری به ویژه در بسترهای رودخانه ها به خوبی در مدل Willgoose et al و همکاران ساده سازی شده است. او هر دو نسخه کانال آبرفتی و غیرآبرفتی برای مدل خود تولید کرد. اساسی ترین انتقاد مدل او در این است که ارتباط بین جنبه های اساسی دینامیک و وجود ارتباطات مقیاسی در شبکه و چشم اندازاش مشخص نیست. از این رو جستجو برای فهم پیشرفته جنبه های اساسی دینامیک حوضه آبخیز از طریق آنالیز مشخصات فرکتال حوضه های رودخانه ها، تغییرناپذیری به ویژه مقیاس، خود متشابهی و خود همبستگی لازم است. فرکتالی چندگانه به یک خواص ارزشمند برای تشخیص بخش های (یا دامنه های) در حال تغییر مجموعه فرایندهای ویژه تبدیل شده است (Montgomery and Dietrich 1994).
فهم تنوع مدل های تکامل ژئومورفیکی (زمین ریخت شناسی) در مقایس های زمانی و مکانی از بهترین شواهد پیشرفت در این زمینه است. در چند سال اول شروع این قرن، محققین انتظار داشتند که یک مدل واحد را قبول کنند و به آن تکیه کنند. در نتیجه این نظر، رشته و زمینه تحقیقات تحت تاثیر یک پارادایم (یا مدل) واحد راکد می ماند. در دوران معاصر ژئومورفولوژی، یکی از بزرگترین موضوعات و مسائل درونی مدل های تکامل در مقیاس سایت و حوضه آبخیز در ارتباط با رابطه بین مدل سازی قطعی و احتمالاتی است.
References
Ahnert, F. (1967) The role of the equilibrium concept in the interpretation of landforms of fluvial erosion and deposition, in P. Macar (ed.) L’Evolution des Versants, 23–41, Liège: University of Liège.
Bremer, H. (1984)Twenty one years of German geomorphology, Earth Surface Processes and Landforms 9, 281–287.
Brunsden, D. (1980) Applicable models of long term landform evolution, Zeitschrift für Geomorphologie Supplementband 36, 16–26.
--------------(1993) Barriers to geomorphological change, in
D.S.G. Thomas and R.J. Allison (eds) Landscape Sensitivity, 7–12, Chichester: Wiley.
Büdel, J. (1977) Klima-Geomorphologie, Berlin, Stuttgart: Borntraeger.
Church, M. and Slaymaker, O. (1989) Disequilibrium of Holocence sediment yield in glaciated British Columbia, Nature 337, 452–454.
Davis, W.M. (1899) The Geographical Cycle, Geographical Journal 14, 481–504.
Dietrich, W., Wilson, C.J., Montgomery, D.R., McKean, J. and Bauer, R. (1992) Erosion thresholds and land surface morphology, Geology 20, 675–679.
Gilbert, G.K. (1877) Report on the Geology of the Henry Mountains. US Geographical and Geological Survey of the Rocky Mountain Region. Washington, DC: US Government Printing Office.
Hack, J.T. (1960) Interpretation of erosional topography in humid temperate regions, American Journal of Science 258A, 80–97.
Howard, A.D. (1994) A detachment limited model of drainage basin evolution, Water Resources Research 30, 2,261–2,285.
King, L.C. (1962) The Morphology of the Earth, Edinburgh: Oliver and Boyd.
Kirkby, M.J. (1971) Hill slope process response models based on the continuity equation, in D. Brunsden (ed.) Slopes: Form and Process, 15–30, Institute of British Geographers Special Publication 3.
Montgomery, D.R. and Dietrich, W.E. (1994) Landscape dissection and drainage slope thresholds, in M.J. Kirkby (ed.) Process Models and Theoretical Geomorphology, 221–246, New York: Wiley.
Ollier, C.D. (1991) Ancient Landforms, London: Belhaven.
Penck, W.D. (1924) Die Morphologische Analyse: Ein Kapital der Physikalischen Geologie, Geographische Abhandlungen, 2 Reihe, Heft 2. Stuttgart: Engelhorn.
Schumm, S.A. (1973) Geomorphic thresholds and complex responses of drainage systems, in M. Morisawa (ed.) Fluvial Geomorphology, 299–310, Binghamton: Publications in Geomorphology.
Twidale, C.R. (1976) On the survival of paleoforms, American Journal of Science 276, 77–95.
Willgoose, G.R., Bras, R.L. and Rodriguez-Iturbe, I. (1992) The relationship between catchment and hill slope properties: implications of a catchment evolution model, Geomorphology 5, 21–38.
SEE ALSO: dynamic geomorphology; fractal; geomorphology
OLAV SLAYMAKER (مترجم: علی نصیری)
[6] -Geological Heritage عبارت است از حفاظت فرآیندهای ژئومورفولوژی پویا و تنوع زمین شناختی. sharples 1995 طبق تعریف
GEOMORPHOLOGICAL HAZARD - مخاطره ژئومورفولوژیکی
یک بخش عملی مهم ژئومورفولوژی، شناسایی سایتها و لندفرمهای پایداری است که فرایندهای طبیعی و انسانی نامطلوب، سکونتگاه یا کاربری انسان را با احتمال خطرکم ناگهانی و پیشرونده مواجه سازد. هنگامی که فرایندهای توسعه چشماندازها در تقابل با فعالیتهای انسانی باشد، در اغلب موارد منجر به خطرهای ناگهانی میشود. با مرگ انسانها، تخریب و ویرانی اموال و داراییهای آنها توسط وقایع ژئومورفولوژیکی فرین[1] و انتقال اجباری فعالیتهای اقتصادی به مناطقی که در گذشته کمتر مورد استفاده قرار میگرفت، مشکلات بیشتر خواهد شد. در حالی که جمعیت کره زمین به بیش از دو برابر 3 ملیون نفر سال 1960 رسیده، تلفات سالانه بحرانها[2] بیش از 10 برابر افزایش یافته است(Bruce 1993).
نمونههای هولناک اینگونه بحرانها فراوان هستندکه عبارتند از: درسال 1970، یک توفان سیکلونی، موجی به ارتفاع 3- 5 متر را روانه خلیج بنگال کرد. سیل ناشی از امواج دریا مانع ار تخلیه سیلهای رودخانهای به دریا شد و در نتیجه برآورد شده که 300- 500 هزارنفر در بنگلادش جان خود را از دست داده باشند. در سال 1970، جریان مواد ایجاد شده از زلزله در دامنههای کوه هواراسکان[3] در کشور پرو بیش از 25 هزار نفر را مدفون کرد. در سال 1991، با وقوع توفانی درکشور فیلیپین منجر، با شکلگیری روانهگلی، مجرای زهکشی بتونی را کاملاً پوشاند و حدود 7 هزار نفر را کشت. مورد دیگر اینکه به رغم داشتن یک طرح جامع کنترل سیل 50 ساله در تاریخ امریکا، سیل سال 1993 در امتداد رود می سی سی پی، جزء بحرانهای پرهزینه بود.
ژئومورفولوژیستها بهطور فزایندهای درگیر مسایل نقشهکشی و مدلسازی ژئوفیزیکی، هیدرولوژیکی و مشخصات مواد سطحی مناطقی هستند که در معرض شکستگی، گسیختگی، آتشسوزی، آبگرفتگی، حشکسالی فرسایش و به زیرآب فرورفتن[4] قرار دارند. همچنین ژئومورفولوژیستها در ارتباط بین تجزیه و تحلیل زیرساختهای انسانی با کاربری اراضی، موقعیت، ارزش، در معرض قرارگرفتن و آسیبپذیری محیطهای انسانی را با خسارات ناشی از خطرها بررسی میکنند(نگاه کنید به ENVIRONMENTAL GEOMORPHOLOGY). هنگامی که تراکم و تعداد جمعیت افزایش مییابد، عوامل بالقوه و خدمات مورد نیاز باید پیشبینی شود. این امر نیازمند، ترکیبی از علوم اجتماعی است که بر نیروهای اجتماعی، فنی، اداری، سیاسی، حقوقی و اقتصادی که ساختار راهبردها[5] و سیاستهای جامعه برای مدیریت ریسک(برای مثال، پیشگیری، مهاجرت، آمادگی، پیشبینی، اعلام هشدار و بازیابی)،آگاهیهای عمومی،آموزش شرایط اظطراری، تنظیم آییننامهها و بیمه اجتماعی را تشکیل میدهد، متمرکز شده است. درگذشته، اتخاذ چنین رویکرد جامعی غیرممکن بود اما با کامپیوتریشدن سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)، تهیه اینگونه نقشهها، مدلسازی و سیستمهای تصمیمگیری، بیشتر فراگیر شدهاند(Carrara and Guzzetti 1995).
مساله حیرتآور اصلی، افزایش فراوانی خطرهای کاتاستروف است. تجزیه و تحلیل آماری دقیق چنین فراوانی وقایعی نیازمند دوره مشاهداتی بیش از یک قرن است(Berz 1993) در حالی که گزارشهای مربوط به اکثر بحرانها، سابقه تاریخی بسیارکوتاهتری دارد. اخیراً گسترش فنون پایش و مقیاسهای اندازهگیری(برای مثال ریشتر و بیوفورت)، سنجش از دور و رسانهها در مقیاس جهانی، مقایسه وقایع را امکانپذیرساختهاند. مطالعه فورانهای آتشفشانی توسط سیمپکین و همکاران[6](1981) مشخص ساخت که افزایش گزارش فعالیتهای آتشفشانی در طی 120 سال گذشته تقریباً بهطور کامل به بهبود گزارش و فنآوری رسانهها وابسته است. آنها همچنین کاهش فعالیت ظاهری را در طی دو جنگ جهانی گزارش کردهاند. به رغم تاثیر رشد پایگاه دادههای جهانی، هماهنگیهای علمی و رسانههای جدید، عوامل دیگری ممکن است برافزایش تعداد بحرانهای گزارش شده، موثر باشند.
در حالی که شکهای علمی قابل ملاحظهای درباره موضوع تغییرات اقلیمی جهانی وجود دارد، ژئومورفولوژیستها از تاثیر غیر مستقیم فعالیتهای انسان بخوبی آگاهی دارند(Rosenfeld 1994b). یقیناً جنگلزدایی در ابعاد گسترده باعث وقوع زمینلغزشها، افزایش فراوانی وقوع و اوج جریانهای سیلابی در بسیاری از مناطق شده و چرای بیش از حد، اثرات خشکسالی و فرسایش را تشدید کرده است. افت سطح آبهای زیرزمینی و انحراف شبکه آبیاری بر پوشش گیاهی طبیعی و خرد- اقلیم[7] در بسیاری از مناطق تاثیر داشته و در مواردی حتی منجر به وقوع زلزله شده است.
در حالی که مدلهای اقلیمی به تدریج، واقعگراتر میشوند، نتایج عددی آنها، بهطور پیوسته به مناطق خطرناکتر دنیا اشاره دارد. افزایش تمرکز گازهای گلخانهای در جو که عمدتاً ناشی از احتراق سوختهای فسیلی است، بیلان تشعشع را تغییر داده و احتمالاً اقلیم با بحران جدیدی مواجه خواهد شد. اتفاق نظر عمومی در بین متخصصان علوم جوی وجود دارد که بدون افزایش تعداد روزهای بارانی، دنیای گرمتر، دنیای مرطوبتری خواهد بود اما شدت بارندگی بیشتر خواهد شد. ترکیب این ویژگیها با اثرات هیدرولوژیکی تغییر کاربری اراضی، فراوانی و شدت سیلها را بویژه در اقلیمهای موسمی جنوب آسیا که قبلاً به شرایط کاتاستروف رسیده بود، مطمناً افزایش خواهد داد. فراوانی وقوع خشکسالی در منطقه ساحل در افریقا، امریکای جنوبی و استرالیا افزایش یافته و در نتیجه وقوع نوسانات النینوی جنوبی[8] شدید، پیامدهای آن بیشتر خواهد شد. افزایش سطح آب دریاها میتواند موجهای توفانی بیشتر یا ریسک سونامی را در مناطق پست ساحلی پرجمعیت مانند مصر، بنگلادش و بسیاری از جزایر اقیانوس آرام به دنبال داشته باشد. علاوه بر این، منابع آب شیرین جزایر را تهدید کند. در عرضهای جغرافیایی بالاتر، گرمایش جهانی، تاثیرات زیادی بر کاربری انسان و سکونتگاهها در مناطق دائماً یخزده[9] خواهد داشت. بدون توجه به عوامل، اثرات پیشبینی تغییرات در خطرهای جوی فرین که یکی از پیامدهای تغییرات جهانی اقلیم و بروز مشکلاتی برای فعالیت انسان است، مورد توجه ژئومورفولوژیستها است.
چهارچوب مشاهداتی: پارادیمهای خطرطبیعی
hazards paradigms) (Observational framework: natural
پژوهشهای دانشگاهی اولیه درباره خطرهای طبیعی با تاکید بر واکنشهای انسانی به وقایع طبیعی، قابل شناسایی هستند. جغرافیدان امریکایی، گیلبرت وایت[10](1974)، در رابطه با خطرهای طبیعی، پارادایمهای پژوهشی زیر را پیشنهاد کرد:
1-برآورد محدوده سکونتگاه انسانی در مناطق در معرض خطرهای طبیعی
2-تعیین دامنه سازگاری احتمالی توسط گروههای اجتماعی نسبت به وقایع فرین
3-بررسی چگونگی درک مردم از وقایع فرین و خطرهای پدید آمده
4-بررسی فرایندهای انتخاب روشهای کاهش خسارت
5-برآورد اثرات سیاستهای عمومی متنوع بر فرایندهای انتخاب
این دیدگاه بر واکنش انسان بر وقایع کاتاستروف خاص، بویژه وقایع فرین متمرکز شده و تصمیمات منطقی متکی بر درک فرهنگی جوامع را به کار میگیرد. مطالعات بعد، با تاکید بر احتمال وقوع، اهمیت ارزیابی ریسک را افزایش داد. اگرچه این دیدگاهها، نقش ژئومورفولوژیستها را کاهش داد اما ارزیابی یک سایت با توجه به یک ریسک خاص، اساس یک پژوهش درباره خطر را تشکیل میدهد.
بارتون و همکاران[11](1978)، با بررسی پارامترهای فیزیکی یک واقعه مورد توجه ژئومورفولوژیستها، رتبهبندی اهمیت خطرهای پتانسیل را پیشنهاد کردند. این پارامترها عبارتند از:
- بزرگی: زیاد تا کم
- فراوانی: زیاد تا نادر
- مدت: طولانی تا کوتاه
- محدوده: وسیع تا محدود
- سرعت وقوع: سریع تا آهسته
- توزیع فضایی: پراکنده تا متمرکز
- فاصله زمانی وقوع: منظم تا اتفاقی
اگرچه این پارامترها کیفی بودند اما پژوهشگران دریافتند که وقایع را میتوان به متمرکز(مانند امواج توفانی که امتداد خط ساحلی را تحت تاثیر قرار میدهند) تا فراگیر( مانند اثرات فرسایشی بالاآمدن سطح آب دریا در مقیاس جهانی) تقسیمبندی کرد.
وجود روابط علی در خطرهای ژئومورفیک، جایی که یک واقعه فرین ممکن است سایر وقایع استثنایی از یک نوع را به دنبال داشته باشد، امری بدیهی است. بنابراین خطرهای ژئومورفیک همراه با واکنش لندفرم ها، ممکن است توسط وقایع اقلیمی، هیدرولوژیکی، ژئوفیزیکی یا انسانی تحریک شوند. وقوع زمین لغزشها ممکن است با زمینلرزهها، فورانهای آتشفشانی، بارش سنگین یا فعالیتهای ساختمانی ارتباط داشته باشد. در یک حوضه آبریز، تغییر کاربری اراضی میتواند با بزرگی و فراوانی آبدهی رودها ارتباط موثری داشته باشد.
اغلب، برنامهریزان[12] و توسعهدهندگان[13] بر سایت یا منطقه خاصی متمرکز میشوند که نقشه تهیه شده از مناطق خطر، پتانسیل ریسک برای انواع خطرها را ارزیابی کرده باشند. بسیاری از دانشمندان فیزیکی[14] از کاربرد مفهوم "مکان بدون خطر[15] " برای خارج از محدوده مورد بررسی، پرهیز میکنند. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی، وقوع خطر واقعی را فقط با پیامدهای فیزیکی فوری آن توصیف می کنند و بر واکنش اجتماعی تاکید دارند.
ژئومورفولوژیستها دریافتند، وقایع کاتاستروف با بزرگی زیاد و شدت کم( مانند زلزلههای بزرگ، هاریکانها)، با توجه به ارتباطی که بین حوادث بزرگ و خسارات مالی وجود دارد، نسبت به وقایعی با فراوانی متوسط(مانند زمینلغزشها، سیلها) تقریباً تخریب کمتری را به همراه دارند، توجه بیشتری را بخود جلب میکنند. خطرهای ژئومورفیک در انتهای زنجیره خطرها، دارای سرعت کم، مدت طولانی، پهنه گسترده، پراکندگی فضایی بیشتر و فاصله زمانی منظمتر هستند. استثناءهایی مانند گسیختگی دامنه وجود دارند اما تغییر عمومی لندفرمها در بلند مدت و با نرخهای پایین اتفاق میافتد. با اینحال، ژئومورفولوژیستها برای سازگاری بهتر در زمینه پژوهشهای پیچیده، اساسی و بین رشتهای، تلاش کردند تا یک پارادیم خطر را اتخاذ کنند.
پژوهش در زمینه مخاطرات ژئومورفیک(Geomorphic hazards research)
گارز و همکاران[16](1994)، از پارادیم پیشنهادی بارتون و همکاران(1978) برای بحث و بررسی در زمینه نقش پژوهش خطرهای ژئومورفیک با تاکید بر خطرهای ویژه، استفاده کردند. آنها تنوع گسترده فرایندهای درگیر را مورد بررسی قرار داده و ارزیابی ژئومورفیک را بر حسب موارد زیر پیشنهاد کردند که عبارتند از:
- دینامیک فرایندهای فیزیکی
- پیشبینی نرخ یا وقوع
- تعیین ویژگیهای فضایی و زمانی
- درک بینش مردم از پیامدهای وقوع
- آگاهی از جنبههای فیزیکی که برای تدوین سازگاری با واقعه میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
تعریف ژئومورفولوژیستها از خطرهای ژئومورفیک بسیار متفاوت است. اگرچه بسیاری از خطرهای ژئوفیزیکی، هیدرولوژیکی و یا جوی باعث وقایع ژئومورفیک میشوند، اما گاررز و همکاران(1994) کارشان را فقط به عملکرد فرایندهایی که به تدریج ناهمواریها را شکل میدهند محدودکرده و عوامل تغییر کاتاستروف را شامل نمیشود. ولمن و میلر[17](1960) دریافتند که وقایع دارای فراوانی کم و بزرگی زیاد اغلب تخریبهای خاص و تغییرات ژئومورفیک ایجاد میکنند اما وقایعی با بزرگی متوسط، اغلب در بلند مدت تخریب و تغییرات زیادی را ایجاد میکنند. در یک نگاه دایره المعارفی، تعریف ما باید ضرورتاً همه عوامل تغییر سطحی، گسترده و آنهایی که دورهای هستند را شامل شود.
فرایندهای فراگیر مانند فرسایش در محیطهای طبیعی به حداقل میرسند اما با توجه به آشفتگیهایی مانند قطع جنگلها یا زهکشی زمینهای کشاورزی توسط انسان، میزان فرسایش را تا حد زیادی افزایش میدهد. درک فرسایش خاک به عنوان یک خطر متوجه کشاورزانی است که فعالیتهای زراعی در مناطق خندقی و فرسایش صفحهای را رها کنند. این موضوع باعث افزایش رسوبگذاری در مخازن سدها و کانالهای آبرسانی میشود. سپس افزایش این رسوبگذاری متوجه ماهیگیرانی میشود که میزان صید آنها به علت تجمع رسوب یا آشفتگی کاهش می یابد. علاوه براین عده کثیری از کاهش حاصلخیزی و آبدهی رنج خواهند برد. به ندرت فرسایش خاک، مستقیماً منجر به مرگ انسانها میشود اما آشفتگیهای گسترده، هزینههای زیاد احیاء اراضی و اثرات مستقیم بر تولید آب و سیل، از پیامدهای آن است. به رغم اینکه پژوهشهای کاهش فرسایش خاک قدمتی بیش از 70 سال دارد، با توجه به کاهش بازدهی خاک که از پیامدهای فرسایش است، هزاران نفر از سوء تغذیه رنج میبرند.
فرایندهای ژئومورفیک زیادی با فورانهای آتشفشانی ارتباط دارند. پایش ژئوفیزیکدانها و آتشفشانشناسان پیش از وقوع انفجار و آشفتگیهای پس از آن به مدیران بحران کمک کرد تا درباره نوع و بزرگی ریسک های قریب الوقوع، اطلاعات بیشتری کسب کنند. ژئومورفولوژیستها در کاهش اثرات فعالیتهای بعد از وقوع فوران، مانند جریان مواد آذرآورای، ریزش خاکسترآتشفشانی که منجر به ناپایداری دامنهها میشود، وقوع لاهار که منجر به مسدود شدن مجرای رودها میشود و تا حد زیادی رسوبدهی افزایش مییابد، نقش دارند. تهنشینی سیلتها و بار مواد انتقال یافته توسط رودها به خارج از منطقه فوران نیز راه یافته و منجر به کاهش ظرفیت کانالها، افزایش فراوانی سرریز سیل، انحراف جریان آب و فرسایش ساحلی میشود. کاربردهای ژئومورفولوژی شامل کنترل فرسایش و تجزیه و تحلیل تاثیرات مهندسی همراه با برنامهریزی در زمینه کاهش و احیاء منطقه است. از دهه 1980، پس از فورانهای کوه سنت هلن امریکا، کوه پیناتوبو[18] در فیلیپین و نوادا دل روئیز[19] در کلمبیا، ژئومورفولوژیستها سهم مهمی در این زمینه داشتهاند.
بارندگی شدید میتواند خاک را اشباع و وقوع روانههای سریع مواد و روانههای گلی را به دنبال داشته باشد. در سال 1938، چنین وقایعی توسط بارندگیهای تیفون تحریک شد و در نتیجه بیش از 130 هزار نفر بیخانمان و بیش از 2 هزار نفر جان خود را از دست دادند. بزرگی این تلفات توجه مقامات دولتی را جلب کرد تا بر روی کنترل زمینلعزشها تمرکز کرده و در نتیجه اینکه با وقوع بارندگی مشابه در سال 1976، تعداد بیخانمانها به 2 هزار مورد و کشته شدگان به 125 نفر کاهش یافت. کاهشهای مشابهی در سایر وقایع کاتاستروف، مشاهده شد. نسبت به مرگ و میر وحشتناک ناشی از امواج توفانی و سیل سال 1970، در شرایط مشابه امواج توفانی سیکلونی سال 1985، 30- 50 برابر کاهش یافت زیرا سیستم هشدار اولیه متکی بر دادههای ماهوارهای به امکان تخلیه ساکنان مناطق ساحلی و جزایر را فراهم کرد. این دو مورد، مثالهایی از دو اقتصاد کاملاً متفاوت در آسیا بودند. روزنفیلد[20] (1994 ای) خاطر نشان ساخت، کشورهای توسعهیافته اقتصادی اغلب از خسارات اقتصادی بزرگ رنج میبرند اما کشورهای کمتر توسعه یافته، متحمل مرگ و میر بیشتری میشوند. کشورهای در حال توسعه، اغلب در زمینه تخصیص منابع جهت دستیابی به توسعه اقتصادی و ریسک کاهش بحران، تصمیمات آگاهانهای اتخاذ نمیکنند و اغلب خسارات ناشی از تخریب زیرساختها و مرگ انسانها، بیشتر است.
در بعضی موارد، ممکن است راهبردهای کاهش بحران و تلاشهای بشردوستانه بینالمللی بهطور بخشی، عامل افزایش خسارات باشد. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، برنامههای بیمه بحران دولتی به گونهای طراحی شده که استفاده از منطقهبندی خطر و اجرای کدهای ساختمانی مقاوم در برابر تخریب، کاهش تقاضا برای اقدامات کنترل ساختمانی را به همراه داشته است. ممکن است، ترکیبی از اثرات هزینههای کم زمین و بیمه ارزان، افراد را به اسکان در مناطق مستعد خطر[21] تشویق کند. بنابراین، بیمهگزار، ریسک را به شرکت بیمهگر واگذار کرده و ممکن است، اقدامات پیشگیری از خسارات را نادیده بگیرد.
ژئومورفولوژیستها فرصت یافتهاند تا ماهیت مخاطرات ژئومورفیک(شکل 66)، را شناسایی کنند. سپس نقشه لندفرمی آنها را تهیه کرده و مواد سطحی بالقوه خطرناک و اثرات دخالت های انسانی را بر شرایط طبیعی نشان دهند. شرایطی که میتواند منجر به افزایش پتانسیل خطر شود. به عنوان یک دانشمند، نمیخواهیم ژئومورفولوژی را وارد بحث پذیرش راهبردهای مدیریت و کاهش خطرات ویژه کنیم زیرا اکثر مدیران کاربری زمین، برنامهریزان، توسعهدهندگان و تصمیم گیرندگان دولتی برای افزایش تجربه نیازمند تفسیر اطلاعات فنی در بحث ریسک و کاهش بحران هستند. این مدیران بر آموزش "حین خدمت[22] " تاکید دارند و این مساله، اغلب فقط در واکنش به خسارت عمده، انجام می شود.
| | |