|
|
 |
از Dam تا Dendrogeomorphology |
 |
|
| تاریخ ارسال: 1396/8/13 | |
|
D
DAM - سد
سدها برای حفظ آب های موجود به کار می روند تا سیلاب ها را کنترل کنند و نیرویی برای بیش از هزاران سال تولید کنند. تمدن های اولیه در امتداد رودخانه ها در مناطق خشک و نیمه خشک نظیر رود نیل شکل گرفته اند و از همین رو قدیمی ترین سدها در حدود 5000 سال پیش ساخته شده اند. جریان های آب در فصول بارندگی در آب انبارها ذخیره می شدندتا برای آبیاری زمین های زراعی در فصول خشک استفاده شوند. تامین آب و تامین غذا ارتباط نزدیکی باهم داشته و ثبات سیاسی و اقتصادی واجتماعی تکامل و گسترش تمدن ها را حفظ می کند. امروزه جریان آب در اغلب رودخانه ها تا حدودی با سدها کنترل می شوند(wcd 2000) بیش از 4500 سد با ارتفاعی بالغ بر 15 متر وجود دارد و بلندترین سدها ارتفاعی بیش از200 متر دارند. اولین سد بزرگ با 221 متر ارتفاع ، سد هوور[1] روی رودخانه کلورادو[2] منسوب به سال 1935 بوده است. سدکاریبا[3] روی رودخانه زیمبزی[4] در سال 1958 بسته شد. این سد اولین سد بزرگی بود که در منطقه استوایی زده شد. آب ذخیره شده در آب انبارها ذخیره می شود بیشتر از آبی است که طی سه بار در استخرهای معمولی جمع می شود. رودخانه های بزرگ نظیر کلورادو وکلمبیا درآمریکا، ولگا در اروپا، نیل درآفریقا، پارانا[5] در آمریکای لاتین و ماری – دارلینگ[6] در استرالیا به شدت گسترش پیدا کرده اند.
نیروی هیدرو الکتریک بزرگترین کاربرد ساختمان سد است. تنها حدود 3 درصد از کل سوخت انرژی جهان با انرژی آب فراهم شده و 75 درصد از پتانسیل نیروی هیدروالکتریک باز هم بهره برداری می شود.
خصوصیت ژئومرفولوژیکی سدهای بزرگ شامل زمین لرزهای مخازن آب می شودکه در مقیاس کوچک رخ می دهد اما تاثیر ظاهری دارند. سدهای بزرگ و آب مخازن هم می توانند شدت و تناوب زمین لزره ها را در مناطق مستعد زلزله افزایش دهندو یا باعث زلزله در مناطقی شوندکه به نظر می رسد از لحاظ زمین شناسی تثبیت شده اند. مکانیزم موجود در فشار مضاعف آب از طریق سد و مخازن آب در گسل و شکست هایی که سنگ های زیرین ایجاد شده است.
گوپتا[7] (1992) هفت نمونه از ارتعاش حاصل از مخازن آب را ثبت کرده است. در بسیاری از موارد قوی ترین شُک ها از 4 ریشتر و گاهی 6 ریشتر تجاوز می کندکه به صورت کوتاه در مخازن آب رخ می دهد معمول ترین آن ها تاثیر سدها روی فرآیندهای جریانی اصلی و جریان آب و رژیم انتقال رسوبات می باشد. این تغییرات فرآیندی میزان اندازه و شکل کانال رودخانه و شکل دشت های سیلابی را تحریک می کند . تغییرات سیلابی و رژیم رسوب گذاری به همراه تغییرات مورفولوژی مسیر رودخانه روی پوشش گیاهی و حیات وحش با تغییرات زیست بوم (زیستگاه) بر گیاهان و جانوران یک ناحیه تاثیر گذار است.
تمام این سدها برای جمع آوری آب های سیلاب طراحی شده اند(سیلاب را مطالعه کنید) و شاید نشان دهنده بزرگترین نقطه منبع تاثیر هیدرولوژیکی باشد. در برخی از رودخانه ها کاهش حجم سیلاب بیش از هزارکیلومتر در زیر ارتفاع سد و در پایین سد آسوان در روی رودخانه نیل ،کاهش آب شیرین و افزایششوری آب در کنارههای ساحل دلتا در جنوبشرق دریای مدیترانه را تجربه کرده اند. رودخانه کلرادو ، ایالات متحده آمریکا، در امتداد طول آن سدی بسته شده که از شاخههای اصلی رود است و کمتر ازیک درصد از جریان دست نخورده به خروجی رود میرسد. در سیستم ماری دارلینگ در استرالیا که توسط نه مخزن آب تنظیم شده است الگوی جریان طبیعی برعکس عمل کرده و با جریان های مرتفع از سد پخش می شوند تا آب را به جریان زیرین برساند. مفهوم اصلی ذخیره سازی سیل فضای خالی است، خالی نگه داشتن مخازن آب سیلاب تا زمانی که آب وارد شود. مخازن ذخیره کننده آب، باید پر نگه داشته شوند تا آب را برای آبیاری، صنعت و مصارف خانگی و… در طی فصول و سالهای خشک فراهم کنند. اما حتی زمانی که یک مخزن آب پر است جریانات زیر پیک (اوج) سیلاب به بلندی جریانی که به داخل ریخته میشود نیست زیرا مخزن موقت در حوضچه مانند سطح آب تا بالای سطح جریان بالا میرود. معمولا اندازه متوسط سالانه سیلاب پایین سدها از 25 تا 50 درصد کاهش پیدا کرده می کند. همچنین سدها و مخازن آب رسوبات منتقل شده از رودخانه ها را نیز جمع آوری میکنند. در بسیاری موارد ذخایر دائمی رسوبات با حوضه آبریز جریان های بالای رودخانه جمع آوری شدند. همانطور که جریان آب متلاطم و نسبتا پر سرعت آب رودخانه که مخازن آب را پر می کند به آب های کم جریان در دریاچه انتقال پیدا می کنند و رسوبات ته نشین می شوند.
بخشی در خود مخازن ته نشین می شوند و بخشی در کانالها و انتهای مسیر جریان به عنوان نشانه تاثیرات برگشت آب از مخازن با کاهش سرعت رودخانه و جریانات سیلابی رسوبات درشت تر هم به شکل دلتا خارج می شود. ذرات ریزتر مخصوصا خاک رس بیشتر به سمت دریاچه توزیع می شود.
اتلاف میزان منابع ذخیره آب متوسط سالانه معمولا کمتر از 5/0 درصد در هر سال بوده است. اما نسبت های استثنایی بیش از 2درصد در هر سال در مناطق با بازدهی و باررسوبی بالا گزارش شده است. یک مورد که بارسوبی بیشتر بوده است مخزن هوسونگ[8] در هونگ هو [9] چین بوده که نزدیک به 20 درصد ظرفیت مخزن را در سه سال از دست داده است.
جریاناتی که از سدها یا آب های عبوری از آبریز تحت عنوان آب تمیز[10] یا بدون املاح رها می شوند به خاطر این که کم و بیش عاری از رسوبات هستند. گرچه گاهی آب ممکن است گل آلود به نظر برسد، نه به دلیل رسوبات معلق، بلکه به دلیل تجمع پلانکتون هاست (موجودات زنده ریز) هنگامی که آب در طول تابستان از سطح دریاچه تقسیم شود.
آلگ[11] (جلبک های تک سلولی) و دیاتومه[12] (جلبک های میکروسکپی) و فیتوپلانکتون ها[13] سبب این حالت می شوند که در دمای نسبتا گرم در حجم آب از مقدار معمول بیشتر و متراکم تر شده و لایه های سطحی مخازن زمان ماندگاری طولانی تری را دارند. آبهای گلال آلودی که جریان دارند، ممکن است در اثر تخلیه آب های عمیق در طول پاییز زمانی که لایه بندی دریاچه ها برهم می خورد ایجاد شده باشند. چنین تخلیهای می تواند حاوی آهن، منگنز و سولفید هیدروژن به همراه بویی شبیه تخم مرغ باشد. به هر حال در هر دو مورد ، کیفیت آب تخلیه شده از یک مخزن آب را می توان با انتخاب از دست دادن آب از اعماق مختلف دریاچه کنترل کرد. بعضی از اوقات رسوبات به طور عمد از مخازن ذخیره آب با بازکردن شیر دریچه هایی که در عمق سد هستند با فشار خارج می شوند تا میزان از دست رفتن ذخیره آب را کاهش دهند. یک نمونه از این کاربرد مخازن ورباس[14] ،چنسی پاگنی[15] ، مخزن جن سیت[16]، که روی رودخانه هون[17] در فرانسه بسته شده است . در طول این اتفاق ، تمرکز رسوبات معلق از 1-1 و 1 تجاوز نمی کند اما چنین جریان سریع مملو از رسوبات می تواند سبب مشکلاتی برای کیفیت جریان های پایین دست ایجاد کند.
آب تمیز از دست رفته و میزان رژیم جریان زیرین استخر تغییرات مرفولوژی کانال را تحت تاثیر قرار می دهد. اندازه و شکل نهایی کانال های طبیعی رودخانه با رژیم جریان و رسوبات گذاشته شده نظام یافته اند. در پایین سد دو نوع تغییرات در رژیم میتواند اتفاق بیافتد گرچه به صورت جزیی تر تغییرات زیادی روی آن ها رخ می دهد (Brandt 2000) .
اولین نوع تغییر کانال جایی اتفاق می افتد که تغییرات عمده فرآیندهای جریانی ، بار رسوبات آن کم است. آب زلال توزیع شده بدون رسوب از مخازن به سوی کانال هایی با بستر و سواحل آبرفتی می تواند باعث فرسایش سریع یا ساییدگی[18] شودکه ممکن است تاکیلومترها در جهت جریان های پایین دست گسترش یابد. به طور مثال عمق بستر فرسایش به کانال و سواحل بستگی دارد و نیز ممکن است از زیر تحلیل رفته و موانع شن و ماسه ای فرسایش یابد. افزایش اندازه رسوبات بستر کانال به دلیل برداشت انتخابی ذرات ریز و کاهش شیب کانال ممکن است میزان فرسایش بستر را محدود کند . در نتیجه رشد کانال از افزایش مساحت سطح مقطع است.
گزارش های میزان ساییدگی بیش از 100 میلی متر سالانه در طول کانال بیش از 100 کیلومتر غیر معمول است . نسبت ها با گذشت زمان کاهش می یابد تا زمانی که شرایط رفتاری و رژیم جدید صورت گیرد.
نوع دوم واکنش کانال پاسخ به جریانات تنظیم شده، مخصوصا سطوح جریان پایین تراست. این چنین استنتاج می شود که کاهش ظرفیت فرسایشی به طور عادی ساییدگی در عرض کانال مشاهده می شود. به طور عادی کاهش ظرفیت جریان یک رودخانه نسبت به نقل و انتقال رسوبات توسط منابع جریان پایین دست سد، صورت می گیرد. این منابع شامل حوضه های آبریز فرعی و بدون سائیدگی و سد و مکان مخزن آب در جریان شکل گیری و ساخت است. رسوبات درشت در بستر کانال ته نشین می شود اما رسوبات روی هم مثل مانع و سکویی در طول حاشیه کانال انباشته می شوند و گاهی دشت های سیلابی ایجاد می شود. دشت های سیلابی شکل گرفته سپس تبدیل به تراس رودخانه ای می شوند (تراس رودخانه را مطالعه کنید)
میزان باریک شدن رودخانه بسیار متغیر است اما در دو حالت می تواند سریع باشد. اولا تغییر کانال در طول رودخانه نظام یافته در مناطق نیمه خشک، جاهایی که رودخانه با حاشیه های وسیع تبدیل به کانال های تکی شوند اغلب سریع صورت می گیرد . در این موارد رشد پوشش گیاهی مثل درخت های بید و صنوبر گاهی با نگه داشتن جریانات اصلی مرتفع تر نسبت به رودخانه معمولی افزایش می یابند که می تواند ناشی از کاهش چشمگیر عرض رودخانه باشد(Merritt and Cooper 2000). حالت دوم رودخانه های پایین دست از شاخه های فرعی است که رسوبات زیادی در کانال ها به طور منظم تولید می کند. گاهی اوقات سطح جریان در رودخانه کاهش یافته و کنترل می شود و می تواند سرعت فرسایش را در انشعابات با افزایش رسوب تسریع کند تا زمانی که شاخه فرعی به رفتارمنظم برسد(Germanovski and Ritter 1988).
هر رودخانه شامل بهم پیوستن جریان های فرعی است که هرکدام دارای آبراهه های مختلفی است که سابقه آن به دوره کواترنر بر می گردد و مربوط به دوران اخیر است. هر اتصال از تاریخچه چهارگانه اخیر است .در تغییر کانال، فرسایش ، حجم زیاد برداشت و رسوب گذاری در طول دوره های زمانی از سال تا قرن طول می کشد.
حجم هایی که تا یک میلیون مترمکعب در یک کیلومتر برسند متداول نیست. در بسیاری از موارد منحصر به فرد کانال رودخانه پاسخ پیچیده ای به مخازن آب نشان خواهند داد(Sherrard and Erskine 1991; Church 1995). این مراحل شامل تناوب فرسایش و انباشتگی[19] هنگامی که شبکه رودخانه، کانال اصلی و انشعابات آن با تعدیل - تنظیم رژیم جریان توسط حرکت رسوبات متوالی است تا زمانی که یک رژیم جدید کانال شکل و گسترش یابد.
در امتداد رودخانه هایی که رسوبات ته نشین شده و پایدار است پیوستگی و جاذبه ملکولی مواد ساحلی، فرم کانال را به آرامی اصلاح میکند. در بیشتر موارد مقیاس زمانی برای تغییرکانال به منظور ایجاد یک رفتار جدید کانال ممکن است صدها سال طول بکشد. در این موارد شکل کانال از طریق جریان های منظم با شواهد مخازن بالادست رودخانه و جمع آوری رسوبات محلی در آبگیرها و مردابها تطبیق داده میشود. در این موارد شکل کانال موجود جریاناتمنظم را تصفیه و اصلاح میکند و ممکن است مشاهده می شود که مخازن آب بالای رود ،جمع آوری رسوبات محلی را در آبگیرها و مرداب ها محدود کند؛ همچنین رشد خزه ها روی سنگهای بزرگ و رشدگیاهان حاشیه ای ناشی از گیاهان کم می شود. ممکن است جریان قوی سیلاب تغییرات عمده ای را در کانال وارد کند. ژئومرفولوژی یک الگوی فیزیکی برای رودخانه، ساحل رودخانه و اکولوژی دشت سیلابی فراهم می کند(Petts 2000)(تکامل طبیعی رودخانه ها را مطالعه کنید). جریانات رودخانه ای مختلف و تجمع رسوب و کانال های پویا که موقعیت را با فرآیند رسوب و فرسایش و ایجاد دشت سیلابی و… ، نگهداری اکوسیستم کنار رودخانه ای که پر حاصل و متنوع است را تغییر می دهند. الگوی کانال (کانال، رسوب را مطالعه کنید) انواع تغییر سکونت و زندگی را نشان می دهدکه در طول هر رودخانه ای یافت می شود. اما تناوب فرسایش و رسوبگذاری اختلاط سطحی توالی های اکولوژیک جوان را تعیین می کند .
سدها، تحرک طبیعی جریان پایین رود اکوسیستم سواحل رودخانه ، سکونتگاه طبیعی ساده، تولیدات و تراکم گونه های بیولوژیکی را کاهش می دهند (Ward and Stanford 1995). به کارگیری دانش ژئومرفولوژی کاربردی موثر به منظور مدیریت درست رودخانه ها از طریقگسترش مدلهای جریانی درون رودخانهای صورت میگیرد تا اکولوژیکی رودخانهای که بر آن سد زده شده را تقویت و حمایت کنند. چنین مدل هایی سه سطح جریانی را که برای حفظ قدرت پویایی اکولوژی و فیزیکی راه سرپوشیده رودخانه نیاز است را تعیین میکند و این جریان ها، جریان های باقی مانده دشت سیلابی، بقای جریان کانال (معمولا تخلیه سواحل پرآب) و تخلیه جریانها را با فشار صورت می گیرد تا مانع از تشکیل لجن در بستر کانال و پیشروی پوشش گیاهی به داخل آن شود.
References
Brandt, S.A. (2000) Classification of geomorphological effects downstream of dams, Catena 40, 375–401.
Church, M. (1995) Geomorphic response to river flow regulation: case studies and time scales, Regulated Rivers 11, 3–22.
Germanovski, D. and Ritter, D.F. (1988) Tributary response to local base level lowering below a dam, Regulated Rivers 2, 11–24.
Gupta, H. (1992) Reservoir-Induced Earthquakes, Amsterdam: Elsevier.
Merritt, D.M. and Cooper, D.J. (2000) Riparian vegetation and channel change in response to river regulation: a comparative study of regulated and unregulated streams in the Green River Basin, USA, Regulated Rivers 16, 543–564.
Petts, G.E. (2000) A perspective on the abiotic processes sustaining the ecological integrity of running waters, Hydrobiologia 422/423, 15–27.
Petts, G.E. and Maddock, I. (1994) Flow allocation for in-river needs, in P. Calow and G.E. Petts (eds) The Rivers Handbook, 2, 289–307.
Sherrard, J.J. and Erskine, W.D. (1991) Complex response of a sand-bed stream to upstream impoundment, Regulated Rivers 6, 53–70.
Ward, J.V. and Stanford, J.A. (1995) The Serial Discontinuity Concept: extending the model to floodplain rivers, Regulated Rivers10, 159–168. WCD (2000) Dams and Development, London: World Commission on Dams (WCD) and Earthscan.
urther reading
Beyer, P.J. (ed.) (2004) Dams and geomorphology, Binghamton Symposium Special Issue, Geomorphology, in press. Petts, G.E. (1984) Impounded Rivers, Chichester: Wiley.
——(1994) Large-scale river regulation, in C.N. Roberts (ed.) The Changing Global Environment 262–283, Oxford: Blackwell.
Williams, G.P. and Wolman, M.G. (1984) Downstream effects of dams on alluvial rivers, US. Geological Survey Professional Paper 1,286.
The journal River Research and Applications (until 2002 Regulated Rivers) has a focus on rivers below dams.
GEOFFREY PETTS (ترجمه: سمیه شاه زیدی)
واژه آخر ترجمه نشده است
DAMBO
A headwater valley in areas of low relief, particularly in the seasonal tropics, that is channelless and in humid areas may contain swamps.
Dambos are also known as vleis in southern Africa, matoro in Zimbabwe, baixas in Amazonia, bolis in Sierra Leone, mbuga in East Africa and fadama in northern Nigeria. German geomorphologists (e.g. Budel 1982) have called them ‘Spulmulden’ or wash depressions. True dambos tend to be restricted to climates with present-day rainfalls between 600 and 1,500mm, but the bolis of Sierra Leone are found where annual rainfall approaches 2,500 mm. They are
also probably best developed on ancient planation surfaces. They occur on a wide range of rock types from unconsolidated Kalahari Sand through to shales, quartzites, schists, gneisses and granites (Thomas and Goudie 1985, Plate 31). Their hydrology has been described by Bullock (1992), and they are a major source of water supply in rural areas in countries like Zimbabwe. Many of them are now being exploited for agricultural reasons and are suffering degradation,
including gullying, as a consequence. Indeed, dambo is a Bantu word meaning ‘meadow grazing,’ for they are often grass covered and have no true woodland vegetation (Mackel 1974). Dambos tend to have low gradients (usually less than 2_). They receive their water either from direct precipitation onto the dambo or by subsurface flow from the surrounding high ground. With regard to the processes that lead to their formation, two main schools of thought exist (Boast
1990). The fluvial school envisages dambos as the simple extensions of the channelled drainage network. Rivers erode their head valleys which may subsequently be infilled by slope colluviation and by channel alluviation. Sheet-wash processes under seasonal rainfall regimes may be especially important. The other school of thought advocates differential chemical and biochemical corrosion or sapping rather than mechanical erosion as the main process. It sees dambo morphology as breaking ‘too many fluvial rules’ to be explicable in simple fluvial terms. That fluvial processes have operated in some dambos is made clear by the stratigraphy of their floors, which can reveal old alluvial fills. It is evident in many parts of central Africa that the balance between colluviation
and alluviation has varied repeatedly in response to climatic changes. However, the two schools of thought are not necessarily mutually exclusive
and Thomas (1994: 279) believes that ‘Opposition between sapping (or etching) processes and sedimentation in dambos is misplaced.’
References
Boast, R. (1990) Dambos: a review, Progress in Physical Geography 14, 153–177.
Budel, J. (1982) Climatic Geomorphology, Princeton, NJ: Princeton University Press.
Bullock, A. (1992) Dambo hydrology in southern Africa – review and assessment, Journal of Hydrology 134, 373–396.
Mackel, R. (1974) Dambos: a study of morphodynamic activity on plateau regions of Zambia, Catena 1,327–365.
Thomas, M.F. (1994) Geomorphology in the Tropics, Chichester: Wiley.
Thomas, M.F. and Goudie, A.S. (eds) (1985) Dambos: small channelless valleys in the tropics, Zeitschrift fur Geomorphologie, Supplementband 52.
A.S. GOUDIE
[8] - Heosonghi Reservoir
[19] - Degradation and aggradation
DATING METHODS- روشهای سنیابی
روابط چینهشناختی بین لندفرمها یا درون روشهای توالیهای نهشتهای رایجترین و سادهترین وسایل سنیابی را فراهم میآورد. به جز موارد استثنائی، عوارض یا رسوبات جوان روی عوارض یا رسوبات قدیمیتر قرار میگیرند. با این وجود، این قاعده تعیین نرخ فرایندها را ممکن نساخته و در رابطه با سنیابی نسبی یا مطلق رویدادها ایدهای به دست نمیدهد. روش های سنیابی متعددی مبتنی بر تغییرات شیمیایی و زیستی وجود دارد که این تغییرات با گذشت زمان رخ میدهند. اطلاعات مربوط به قشرهای هوازده شیمیایی، مانند تشکیل ورنی صحرا روی سنگهای عریان یا بیرون زده نمونهای از تغییرات شیمیایی و راسمیک شدن اسید آمینه است. همچنین گلسنگ شناسی نمونهای از سنیابی بر اساس تغییرات زیستی است. همه اینها روشهای سنیابی نسبی هستند (به عبارتی نشان میدهند که یک عارضه نسبت به دیگری تقریباً دو برابر یا سه برابر قدمت دارد). دسته دیگر روشهای سنیابی مبتنی بر همبستگی رویدادها است. برای مثال، میدان مغناطیس زمین به صورت ادواری معکوس شده و موقعیت قطبهای مغناطیسی عوض میشود. آخرین باری که چنین اتفاقی رخ داده است 780 هزار سال قبل بوده است. این واقعه در تعدادی بایگانی رسوبی و آتشفشانی ثبت شده و در سراسر جهان نشانهای یکسان بوده و بنابراین امکان همبستگی یک قسمت زمین با قسمت دیگر آن را فراهم میآورد. به منظور تعیین سن عددی این رویداد (به عبارتی سن بیان شده به صورت تعداد سالهای قبل از این) دسته متفاوتی از روشهای سنیابی نیاز است که به روشهای سن مطلق موسوم هستند.
کشف رادیواکتیویته در اواخر قرن نوزدهم مبنای مجموعهای از فنون سنیابی مطلق قرار گرفت. این فنون جمعاً به روشهای رادیویزوتوپی معروف هستند. همه این روشها متکی بر این واقعیت هستند که نرخ تجزیه ایزوتوپ رادیواکتیو یک عنصر برای ایجاد ایزتوپ بعدی (معروف به محصول فرعی) ثابت بوده و تحت تأثیر عوامل خارجی از قبیل دما یا فشار قرار ندارد. سنیابی بوسیله رادیوکربن نخستین روش سنیابی رادیوایزوتوپی بود. این روش در دهه 1950 به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت. کربن در قالب سه ایزوتوپ 12C، 13C و 14C دیده میشود. دو ایزوتوپ اول پایدار هستند و ایزوتوپ سوم رادیواکتیو میباشد. ولی هر سه به یک شیوه واکنش شیمیایی دارند. رادیوکربن (14C) از طریق برهمکنش اشعههای کیهانی پر انرژی با اتمهای نیتروژن در جو بالایی ایجاد میشود. 14C ایجاد شده به این طریق به سرعت اکسیده میشود تا دی اکسید کربن بوجود آید که وارد چرخه کربن میشود. نیمه عمر (مدت زمان صرف شده برای تجزیه رادیواکتیو نیمی از اتمهای 14C داخل یک نمونه) رادیوکربن 40  | | |